مربع‌‌های مدور و روشنفکران پرنخوت

داشتم گفت‌وگوی سروش را می‌خواندم با یاس نو. سروش بدون آن که نامی از کسی ببرد، سخن رامین جهانبگلو را نقل کرده بود و عین این سخنان را خودم همین جا از دهانش شنیده‌ام که می‌گفت: «روشنفکری دینی مثل مربع مدور است». با آن نگاهی که جهانبگلو به روشنفکری دارد، از همان ابتدا در تعریف روشنفکری ضدیت با دین مندرج است و اینکه از دین لاجرم سیاهی و تباهی و استبداد و ستم زاییده می‌شود. سروش مثال خوبی را آورده بود که اگر در تعریف انسان بودن سفید پوست بودن را درج کنیم، دیگر هیچ سیاه‌پوستی انسان نخواهد بود. با این حساب این احتجاج کماکان ادامه خواهد داشت. باری این ماجرا همواره از دغدغه‌های ذهنی من بوده است که نسبت میان خرد و دین و عقلانیت و وحی را چگونه می‌توان تبیین کرد. در این میان، البته با دیدگاه‌هایی که بوی عناد و کینه از آنها بر می‌خیزد میانه‌ی خوشی ندارم. طرفه این است که برخی از به اصطلاح روشنفکران ما تا از دانش مغرب زمین انباشته می‌شوند، مثل گاو نه من شیر، تبدیل می‌شوند به ماشین‌های طرد و نفی و تحقیر. تا جایی که عاقبت باید به جایی رسید که دیگر یکسره بیگانه بود و از خویشی ما تنها نامی بر جای ماند که:
باده می‌گیری ز جام دیگران / جام هم گیری به وام از دیگران!

بایگانی