در این چند ماههی گذشته و به خصوص از وقتی که حلقهی ملکوت رو به بسط و گسترش نهاده است و دوستان فراوانی به جمعِ ما پیوستهاند، بحثها و گفتوگوهای فراوانی در بابِ ماهیت و حدود و معیارهای وبلاگ و وبلاگنویسی در گرفته است که هنوز هم ادامه خواهد اشت. نخستین بحثها با یادداشت حسین درخشان آغاز شد با عنوان «حلقهی ملکوتی» و سپس ساکنانِ حلقه نظرات خود را مطرح کردند.به دنبال این نظرات، حسین درخشان یادداشتی را نوشت با عنوان «وبلاگ فیلی در تاریکی» که اشارهای به مجموعهی سخنان ما کرده بود. باری در گیر و دار این مناظرات، البته سؤالات مهمتری هم به ذهن میآیند و آن موضوع مسئولیتپذیری در وبلاگ و حدِ یقفِ پارهای از سخنان است. آیا آزادی در وبلاگ بیحد و حصر است؟ شاید نظراً چنین باشد، اما عملاً چنین نیست. با تمام اینها این سخن به این معنا نیست که من هم ضرورتاً چنینام. در روزگاری که حتی نمایندهی پارلمان انگلیس وبلاگ مینویسد و پارلمان نمیتواند برای وبلاگ نوشتنِ او تعیین تکلیف کند و به او بگوید چه کار بکند و چه کار نکند، تا حدودی نشان دهندهی پدیدهای است که از تکالیف و الزاماتی حقوقی استقلال دارد.
همین استقلال حقوقی که بعید است به این سادگی کسی بتواند آن را مخدوش کند، به وبلاگها اقتداری میدهند که میتوانند تأثیر شگرف و عمیقی در شکل دادن به لایههای درونی جوامع ایفا کنند. رهایی وبلاگ از موانع متعدد چاپ و نشر و اینکه عملاً روزنامهای است که مشکلات و دردسرهای چاپ و نشر را ندارد و نویسنده و «سردبیر»ش هر چه بخواهد در هر زمانی که اراده کند، بدون بیم و هراس از ممیزی و نظارت میتواند بنویسد، به نامِ مستعار یا واقعی. به اعتقادِ من، بروز پدیدهی وبلاگ آزمونِ بزرگی است برای محک زدن اعتبار ادعاهای آزادی بیان. نفسِ اینکه در انگلیس نمایندهی پارلمان وبلاگ مینویسند و کسی هم متعرض او نمیشود و نمیتواند بشود، نشان دهندهی میزان تسامح و مدارای بریتانیاییها و درجهی احترام گذاشتنِ آنهاست به حقوق فردیِ آدمیان. وبلاگ، تجلیگاهِ بیپرده و صریحِ اندیشه است. آدمی هم اگر اندیشهاش در سکوت نفس بزند، گویی مرده است. آدمی به نطق زنده است و گویاییِ آدمی، مستمع میخواهد. سخن مولوی است این که: جذبِ سمع است ار کسی را خوش لبی است گرمی و جدّ معلم از صبی است گر نبودی گوشهای غیبگیر وحی ناوردی ز گردون یک بشیر ور نبودی دیدههای صنعبین نه فلک گشتی نه خندیدی زمین . . . باری، هر سخنی و نوشتهای مخاطبِ خود را میجوید. این مخاطب نیست که برای سخنور تکلیف معین میکند. سخنگو به مقتضای توان و ظرفیتاش برای مخاطبِ خود سخن میگوید. در نتیجه، موضوع ظریف انسجام و استحکامِ زبان در اینجا مطرح میشود. یعنی درست نوشتن و بلاغت و فصاحت در نوشتار و فخامتِ لفظ و معنا چیزی است که شاید برای گروهی دشوار باشد، اما قطعاً برای کسانی که جویای زبانی شیوا و گفتاری متین و سنجیده هستند، فرصتی مغتنم و ارزشمند است.
مطلب مرتبطی یافت نشد.