بیماری‌های پلیس

حرف‌های تازه‌ی فرمانده انتظامی تهران بزرگ را درباره‌ی سخت‌گیری‌های تازه درباره‌ی حجاب می‌خواندم که گفته بود «بد حجاب‌ها» چند دسته‌اند: «گروه اول بدنبال هویت گم شده خود می گردند … و این عده از نوعی بیماری رنج می برند. گروه دیگر بیمار روانی و دارای اختلال شخصیتی هستند که می خواهند شخصیت نمایشگرانه داشته باشند که نمونه های آنها هم در پسران و هم در دختران دیده می شود. گروه دیگر دارای اختلال و انحراف اخلاقی هستند و آخرین گروه، گروهی هیجان مدار و مدگرا هستند که حس آنها این است که می توانند هیجان خود را از این طریق تخلیه کنند». [مسأله: چه کسی تعریف «بد حجاب» را ارایه می‌کند؟ اصلاً «حجاب داشتن» و «بد حجاب» بودن تعریف روشن و مشخصی دارد؟]

یک بار دیگر عبارات بالا را بخوانید. این سخنانِ مشعشع «براساس تحقیقات علمی دانشگاه‌های ناجا (نیروی انتظامی) و تهران» به دست آمده‌اند. فکر می‌کنم تنها کسی که نیاز به روان‌درمانی دارد خود همین آقای رادان است. از دیدِ این‌ها هر کسی که با آن‌ها و شیوه‌ی تجویز شده‌ی لباس پوشیدن متفاوت باشد، بیمار تلقی می‌شود. واقعاً این دست و پا زدن‌های بیهوده و توجیه‌های مضحک برای رفتار اقتدارگرایانه را من اصلاً نمی‌فهمم. من کاری ندارم که سیاست حکومتی چی‌ست. این‌ها لازم نیست به این شیوه‌ی مضحک کار وقیحانه‌شان را توجیه کنند. خیلی صریح می‌شد بگوید قانون این کشور این است که شما این‌جوری لباس بپوشید و جور دیگر نپوشید و قانون هم قانون است (یعنی زور است؛ بخواهی و نخواهی همین است). آن وقت تکلیف همه با آن روشن است. آن که خوش‌اش بیاید از این قانون و به آن احترام بگذارد، با همین قانون زندگی می‌کند. آن‌که آن را غیر عادلانه و غیر منطقی بداند با آن ستیز می‌کند. مگر مسئولیت پلیس توجیه عقلی یا کشف علل روانی است؟ پلیس وظیفه‌اش اجرای قانون است، نه تبیین و کشف علل و روابط منطقی. پلیس می‌خواهد هم نقش قانون‌گزار را اجرا کند، هم مجری باشد، هم روان‌کاو و هم دانشمند علوم اجتماعی! این معنای‌ روشن‌اش این است که پلیس ما بیمار است. به جای درمان کردن دردهای خودش و پرداختن به وظیفه‌اش، سعی می‌کند دردهایی را درمان کند (اگر واقعاً این‌ها درد اصلی باشند یا حقیقتاً این‌ها درد باشند)، که طبیب‌اش اصلاً پلیس نیست.

پ. ن. این را هم ببینید: «بدحجابی: معضل سیاسی دولت محافظه‌کاران»

بایگانی