شاید که چو وابینی، خیرِ تو در این باشد

ماجرای سؤالات توهین‌آمیز (!) درباره‌ی پیامبر، به تنشی تازه در جامعه‌ی ایران دامن زده است. صاحب سیبستان این را «نشانه‌ای از حماقتِ دینی» شمرده است. سخنِ مهدی از یک سو درست است، اما می‌توان از زاویه‌ای دیگر هم ماجرا را دید. مجلس قصد دارد وزیر آموزش و پرورش را به خاطر این‌ کار استیضاح کند. ماجرا حتی اگر به استیضاح هم کشیده نشود، باز در خور تأمل است.

اول این‌که این جنس مسایل (همین که پیامبر چه می‌خورد و چه می‌پوشید و غیره) در فرهنگ فقیهانه و مسأله‌گوی ظاهریانِ قشری مسلک به هیچ رو چیز تازه‌ای نیست. این‌ها در فرهنگ فقیهانه پوسته‌ای ضخیم و محکم دارند و قرن‌ها در این جامعه وجود داشته‌اند. من نامِ این را می‌گذارم سیطره و غلبه‌ی دین اکثری بر دین اقلی: یعنی فتح باطنِ دین به دست ظاهرِ دین. این‌جاست که ظاهر دین به جای این‌که به مدد باطنِ آن بیاید و مقوّم مفاهیم باطنی آن باشد، در برابر باطن قرار گرفته است و مغز و گوهر دین را هم به بدنامی می‌کشاند.

اما چرا این ماجرا جنبه‌ای مثبت دارد؟ در جامعه‌ای مثل ایران که اکثریت مردم مسلمان هستند و عمدتاً فرهنگِ دینی به نوعی در زندگی آن‌ها جاری است، یک مجلس محافظه‌کار از رفتار شتاب‌زده‌ی یک دولت تندرو (که دست بر قضا با سخنانی از جنس نوشته‌های مجلسی در حلیه المتقین تفاوتی ندارد) فغان‌اش به آسمان می‌رود و دغدغه‌ی وهنِ دین را دارد. این اتفاق نیکویی است و نشانه‌ای است از این که دیگر حتی سنتی‌ها و اصول‌گرایانِ دینی، به دین اکثری که هر رطب و یابسی را در خود داشته باشد، افتخار نمی‌کنند و حتی ذکر چیزهایی که در متونِ دینی فقیهانه متواتر هستند، باعث شرم می‌شود. این می‌تواند نشانه‌ی رخدادی باشد که به آهستگی در متن جامعه‌ی دینی اثر می‌کند. آن‌چه که مهدی حماقتِ دینی می‌نامد، دین متشرعانِ ظاهری مسلک است که به دین اکثری خرسند هستند و با آن زندگی می‌کنند. این دین اکثری البته که نمی‌تواند چهره‌ای عقلانی از خود نشان دهد. جایی که ظواهر دین و آداب شرعی خشک و لایتغیر غلبه پیدا کنند، جا بر عقل نقاد و سنجش‌گر تنگ می‌شود. اگر این اکثریتِ اکثری‌اندیشِ متدینان جای خود را به دین‌داری کثرت‌گرا و اقلی بدهد، آیا باز هم چنین تقابل و تضادی میان عقل و دین خواهیم دید؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست. من هم جواب را با قاطعیت نمی‌دانم. اما گمانِ من این است که می‌شود. جالب این است که مجلسیانِ محافظه‌کار و اصول‌گرا دارند به این مشی نزدیک می‌شوند (این یک کارشان اولین نشانه‌ی آن است). من فکر می‌کنم باید منتظرِ ظهورِ نشانه‌های تازه‌تری ماند. اگر صبر و حوصله داشته باشیم، جامعه‌ی دینی ایران هم رشد می‌کند و روش و رویکردِ عقلی را بهتر می‌تواند هضم کند. امیدوارم روزی بیاید که شاهد احیای عقل سنجش‌گر و نقادِ در دین باشیم. این‌ها یعنی تجربه‌ی معتزله تکرار پذیر است و دفتر تقدیرِ آن‌ها در تاریخ مهرِ خاتمت نخورده است.

بایگانی