سیزده روزِ کندی و بحران سیاست امروز آمریکا

یک بار دیگر مدت‌ها پیش درباره‌ی بحران موشکی کوبا به اختصار چیزی نوشته بودم. دیشب بی‌بی‌سی یک فیلم «سیزده روز» را دوباره نشان می‌داد. فیلم خیلی به من چسبید. حرف نداشت. هر وقت بحث بحران هسته‌ای ایران پیش می‌آید یاد بحران کوبا می‌افتم و شیوه‌ی برخورد آمریکا با موضوع در آن زمان – یعنی دهه‌ی شصت، حدود چهل سال پیش.

در این فاصله چه اتفاقی افتاده است؟ معادلات قدرت جهانی چه تغییرهایی کرده است؟ سرنوشت برنامه‌ی هسته‌ای ایران چی‌ست؟ کار به جنگ و زد و خورد می‌کشد؟ خوب بیایید تفاوت‌ها را بررسی کنیم.

جان اف کندی - رییس جمهور مقتول آمریکااول این‌که آن زمان اتحاد شوروی برای خودش هنوز ابرقدرتی بود و ابرقدرت هسته‌ای هم بود. شوروی در کوبا که متحد کمونیست‌اش بود، شروع به آرایش موشک‌های دوربردی کرده بود که می‌توانست آمریکا را هدف قرار دهد، یعنی در کشوری درست بیخ گوش آمریکا تهدیدی جدی برای امنیت آمریکا درست کرده بود که در کوتاه زمانی می‌توانست در خاک آمریکا ویرانی به بار بیاورد. به هر حال، دو ابر قدرت روبروی هم قرار گرفته بودند و شوروی موشک‌ها را فقط برای توان دفاعی کوبا قلمداد می‌کرد (درست مثل ماجرای هسته‌ای ایران با این فرق که این‌ها می‌گویند فقط برای استفاده‌ی غیر نظامی است!).

نیکیتا خروشچفآخر ماجرا این شد که پس از کش و قوسی طولانی که دو کشور در آستانه‌ی جنگ قرار داشتند، مسأله با دپیلماسی حل شد. خروشچف و کندی با هم کنار آمدند. کندی تلویحاً توافق کردند سلاح‌های (به قول خودشان بلااستفاده‌ی) آمریکا در ترکیه را – که آن هم بیخ گوش شوروی بود – جمع‌آوری کنند و به شوروی تضمین دادند که هرگز به خاک کوبا حمله نخواهند کرد.

سناریوی فعلی هم کمابیش شبیه همان سناریو است. آمریکا مدعی است ایران دارد سلاح هسته‌ای تولید می‌کند و امنیت جهان – طبعاً امنیت آمریکا را هم؛ چون آمریکا جهان را مالِ خودش می‌داند دیگر! – به خطر انداخته است. این میانه هیچ کدام از طرفین کم همدیگر را زخمی نکرده‌اند. شاخ و شانه کشیدن‌های سیاسی کار ربع قرن گذشته‌ی ایران و آمریکا بوده است. این‌ها می‌گویند ایران می‌خواهد سلاح هسته‌ای داشته باشد. سلاح هسته‌ای هم به معنی تهدید منافع آمریکا در اسراییل است. ایران تضمین صریح از آمریکا می‌خواهد که هرگز قصد تغییر رژیم ایران را نکند. این جهات ماجرا خیلی شبیه وضع آن موقع است.

محمود آقا که معرف حضور همه‌ی جهانیان هستند!اما یک فرق‌های اساسی هم وضعیت دارد. الآن آمریکا حلقه زده است دورِ ایران از همه طرف. ایران هم در عراق و افغانستان نفوذ خودش را دارد و می‌تواند مؤثر یا مخرب واقع شود (در واقع هیچ تضمینی نیست – هیچ تضمین اخلاقی وجود ندارد که ایران بدون توجه با سیاست و حفظ منافع‌اش مظلوم و ساکت گوشه‌ای بنشیند و بگذارد آمریکا هر کاری خواست بکند). فرق این‌جاست که بوش خیلی با کندی فرق دارد. کندی مشی صلح‌طلبانه و انسان‌دوستانه‌تری داشت که هیچ نشانی از آن در بوش نیست. خروشچف هم با احمدی‌نژاد فرق زیاد دارد. شاید می‌شد این بحران را زمان خاتمی و کلینتون مسالمت‌آمیزتر حل کرد. اما الآن وضعیت پیچیده‌تر است. احمدی‌نژاد هر روز به هر بهانه‌ای انگشت‌اش را توی لانه‌ی زنبور فرو می‌کند. همین سمینار بدنام هالوکاست را ببینید. اگر وزارت خارجه‌ی ایران ریگی در کفش ندارد، مگر مریض است رهبر سابق کو کلاکس کلان را دعوت می‌کند؟ اگر نیت سوئی ندارید – آقای محتشمی که پیش از پایان کنفرانس نتیجه‌اش را گرفته بود! – چرا آدم‌هایی را آورده‌اید که همه‌شان تندرو و رادیکال هستند و مدارک علمی‌شان هم لنگ می‌زند؟ این کار درست مثل این است که برای بررسی مشروعیت انقلاب ایران و روحانیت در غرب یکی بیاید کنفرانس علمی برگزار کند و مثلاً از مسعود رجوی و دار و دسته‌اش به عنوان صاحب‌نظر دعوت کند! یا مثلاً یکی بیاید کنفرانس برگزار کند و مدعی شود اصلاً در جنگ ایران و عراق، عراق به ایران تجاوزی نکرده بود که این‌ها هی می‌گویند جنگ تحمیلی جنگ تحمیلی! (و ببینید با این کار چه خدمتی به اسراییل کردند:‌ تشکر یک روزنامه‌نگار اسراییلی به خاطر زنده نگه داشتن هالوکاست).

از آن طرف، آمریکا هم دشمن قسم‌خورده‌ی ایران شده است. شوخی هم ندارد. هر جای زورش رسیده است لگدی به ملت ایران زده. فقط هم با ایران چنین نکرده است. سوابق آمریکا را از ویتنام بگیرید تا افغانستان و عراق. آمریکا هم کارنامه‌ی سیاهی دارد.

این رییس جمهور منگل را کی‌ست که نشناسد؟به هر حال، این مسایلی که هر روز پیش می‌آیند وضع را پیچیده‌تر می‌کند. تنش در ماجرای هسته‌ای ایران ممکن است روز به روز بیشتر شود. عقل می‌گوید که با هیچ منطقی آمریکا نباید و نمی‌تواند دست به اقدام نظامی علیه ایران بزند. ولی بوش کدام یک از رفتارهای‌اش با معیار عقل بوده است که این دومی‌اش باشد؟ نئوکان‌ها در انتخابات اخیر آمریکا کمی دماغ‌شان به خاک مالیده شد. ولی یادمان نرود که ژنرال‌های پنتاگون و تفکر حاکم بر ارتش آمریکا با یک انتخابات عوض نمی‌شوند (درست همان‌جوری که با انتخاب خاتمی، تفکر سپاه و بسیج سر جای خودش باقی ماند).

آخر فیلم با جملاتی از کندی تمام می‌شود که خیلی تکان دهنده است: «همه‌ی ما در این سیاره‌ی کوچک زندگی می‌کنیم. همه‌ی ما یک هوا را استنشاق می‌کنیم. همه‌ی ما دلبسته‌ی آینده‌ی فرزندان‌مان هستیم و ما همه فانی هستیم و رفتنی». فکر می‌کنم اگر سیاست‌مداران فعلی آمریکا و ایران این‌گونه فکر کنند، وضع فعلی کمی بهبود پیدا کند.

مرتبط: سخنرانی کندی را بخوانید و بشنوید.

بایگانی