خوشحالام که محمدمسیح باب گفتوگو و سخن گفتن از دغدغههایی را که میان بسیاری از ما مشترک است، باز کرده است. اول قدم پیمودن راه معرفت، باز گذاشتن پنجرههای گفتوگوست و این نخستین چیزی است که گوینده را از اهل خشونتِ کور متمایز میکند. در گفتوگو همیشه میتوان با سخن بسیاری از اختلافنظرها را بدون فریاد کشیدن حل کرد. محمدمسیح مرا در مقام استاد معرفی میکند که البته نیستم. نه من با این بضاعت مزجات داعیهدار دانش هستم و نه او که پخته مینویسد و شور و سودایی دارد، شاگرد. پس موضوع را به سیاق گفتوگو و درد دل ادامه میدهم.
قبل از این که به بعضی از پرسشهای محمدمسیح پاسخ بدهم، باز هم لازم است موضعام را مرتب تکرار کنم و روشن بگویم. مثقال ذرهای تردید در این ندارم که نظامیان اسراییل خشن و وحشیانه و ضد انسانی رفتار میکنند. در رفتار ستمکارانهی آنها با فلسطینیها هم جای تردیدی نیست. این را از این بابت نوشتم که – چنانکه در فضای وبلاگستان باب است – بلافاصله ملت هر برچسبی را نزنند. پیشتر هم یک بار دربارهی وضعیت دشوار سیاسی آن منطقه یادداشتی نوشته بودم («مونیخ، اسراییل و دموکراسی») و اگر محمدمسیح آن یادداشت را بخواند پارهای از دیدگاههای من در آن آمده است.
اما سئوالهای محمد مسیح: بگذارید از سئوال سوماش آغاز کنم. او به انتخابات اخیر فلسطین و پیروزی حماس اشاره کرده است و خواسته از آن نتیجه بگیرد که معنیاش آیا این نیست که « مردم فلسطین راه مقاومت را انتخاب کرده اند؟!». پاسخ صریح و مستقیم من این است: نه! مطلقاً از پیروزی در یک انتخابات نمیتوان چنین نتیجهی مستقیم و سرراستی گرفت! به نظر محمدمسیح از پیروزی هیتلر و جورج بوش در انتخابات کشورهایشان در همان فرایند دموکراتیک چه نتیجهای میتوان گرفت؟ نتیجهها هر چه باشند، آمیخته به حدس و گمان و جهتگیریها و پیشفرضهای سیاسی است. در نتیجه، نمیتوان از یک رخداد سیاسی در یک کشور – که متأثر از هزار و یک عامل و برخاسته از صدها ظن و گمان است – نتیجهی دینی گرفت و تکلیف ایمانی استنباط کرد. این نخستین حذر و جدیترین هشدار. باز هم نمونه میخواهی؟ جامعهی مسلمانان پس از وفات پیامبر ابوبکر را به خلافت انتخاب کردند. به نظر تو حقانیت علی ابن ابیطالب، از نظرگاهِ منِ شیعه، بر باد رفته است؟ از این دست نمونهها بسیارند. اگر در این پرسش محمدمسیح صداقتی هست و خلوص نیتی، لازم نیست راه دوری برود و بخواهد از رخداد سیاسی یک کشور در خاورمیانه نتیجههای اخلاقی یا دینی و بگیرد. همین انتخابات ریاست جمهوری چند دورهی اخیرمان به قدر کافی گویاست. اگر قرار است تکلیف دینی استنباط شود از برندههای انتخابات و میزان قدرتِ آنها، وضع ایران گویای خیلی چیزهاست. اما مگر میشود به همین سادگی استنباط تکلیف دینی کرد؟ پس سئوال آخر را صادقانه و مردانه، بدون هیچ تعارفی بهتر است با دست مبارک خودش پاک کند.
و اما پرسشهای دیگر محمدمسیح عمدتاً حول یک مسأله چرخ میخورد: همسو کردن جهاد (استشهاد یا حرکت انتحاری و یا هر نامی که او بدان میدهد) با توسعه و کار فرهنگی. نخست اینکه من به محمد مسیح با سوء ظن نگاه نمیکنم و نمیگویم فکر و ذکرش فقط مرگ است و بس. اگر به نتیجهای برسم از روی اظهارات صریح و نوشتههای مکتوبِ خود اوست. و این تنها من نیستم که از اینها نتیجهگیری میکنم. خدای عالم نیز سمیع و بصیر است و مو را از ماست میکشد. هم او میگوید که «انا خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید». پس حساب باطن و درون محمد مسیح، با خود او باد و خدای خودش. اما حساب بیروناش با امثال ماست که نقدش میکنیم! در پرسشِ اول او از امکان سازگاری و همزیستی جهاد و مقاومت با توسعهی فرهنگی یاد کرده است و سپس حزب الله لبنان را مثال زده است. پاسخ من این است: این نوع نگاه به مسأله ناشی از فهم نادرست از دو مقولهی توسعهی فرهنگی و جهاد است. معنی این حرف این است که هم مقاومت و جهاد و هم توسعه را بر مبنای پایههای فکری نوعی جزمیت و ایدئولوژی بنا کردهایم. او نوشته است: « مجاهدان حزب الله در حال مبارزه بودند [بودن]، در شهرها نیروهای فرهنگی در حال تبلیغ و توسعهی فرهنگی بودند [بودن]، موسسات متعدد فرهنگی، حوزههای علمیه، مدارس، بیمارستانها و از این دست مؤکد این نکتهاند. فکر میکنم حزب الله نمونهی خوبی باشد برای اینکه متوجه باشیم جهاد لزوماً در تعارض با دیگر فعالیتهای بشری نیست!». بگذارید از آخرش شروع کنم. او پرسش را میپرسد، اما گویا نتیجه را پیشاپیش گرفته است و ما را متوجه میکند که: «زنهار! جهاد لزوماً در تعارض با دیگر فعالیتهای بشری نیست!». بهتر بود محمدمسیح میگفت با این اوصاف فکر نمیکنید تعارضی نباشد؟ من میگویم اگر مثالها را بخواهیم بررسی کنیم، میپرسم که حزب الله لبنان با کدام منابع مالی این کار را میکند؟ منابعاش از کجا تأمین میشود؟ با چه مقاصدی؟ فکر میکنید چقدر مشروعیت در کار بشردوستانهای باشد که به انگیزه و نیت استمرار جنگ انجام شود؟ من میگویم من به شما پول میدهم، برای شما مدرسه میسازم، بیمارستان درست
مطلب مرتبطی یافت نشد.