تا به حال قطعاً به کلیشههای فراوانی در فرهنگ دینی عوام برخورد کردهاید. خیلی از این کلیشهها در فرهنگ روزمرهی مردم جای دارند و بیشتر آنها هم «تصویری» و گرافیک هستند. عکسهایی که از حضرت علی، امام حسین و ابوالفضل وجود دارد در ایران فراوان هستند. جالب اینجاست که اکثریت قریب به اتفاق آنها هیچ نسبتی با واقعیت ندارند. مردم چون دسترسی فیزیکی به آنها ندارند، ناچارند از تخیلشان بهره ببرند تا چیزی را بسازند و به آن آویزان باشد (شما خود حدیث مفصل بخوانید که با خدا و پیامبر چهها نمیکنند!).
به عنوان مثال، آن تصویری که معمولاً از حضرت علی میبینید با تصویر واقعی او زمین تا آسمان تفاوت دارد. حضرت امیر، مردی بوده است کوتاه قد که موهای سرش ریخته بوده است. دستهای درشتی داشته و شکمی بر آمده. بنا به مشهور او را «اصلع» مینامیدهاند. امشب وبلاگ ژرف را میخواندم و توضیحی که دربارهی «ذوالفقار» علی داده بود. همه فکر میکنند ذوالفقار شمشیری خمیده بوده است و دو شاخه. حال آنکه، چنانکه صاحب ژرف از دهخدا نقل کرده، «ذوالفقار» یعنی «صاحب مهره»:
«برای دفاع در نبرد سعی میکنند که زمان آمدن شمشیر رقیب قدم عقب بگذارند و کمی شمشیر طرف مقابل را با شمشیرشان تغییر جهت بدهند. معمولا هم برای این کار تنها از یکطرف شمشیر استفاده میکنند که لبهی یکطرف سالم بماند. حالا «صاحب مهره» بمعنی این بودهاست که شمشیر امام علی به قدری با لبهی پشتش دفاع شده بوده که آن لبهاش پر از خطهای کنار هم بوده و طرحی مثل ستون فقرات پدیدآورده بودهاست».
از این قبیل کلیشهها فراواناند و چه بسا متدین مؤمن و سادهای تا آخر عمرش با همین کلیشهها زندگی کند و هرگز هم گمان نبرد یک جای کار میلنگد. بر همین قیاس، میتوانید حجم کثیری از روایات و احادیثی را که بیشتر به کار به جان هم انداختن گروههای مختلف دینی میخورند، بررسی کنید. هر چقدر مردم از زمان گذشته فاصله میگیرند، تصورات آنها هم از واقعیتهای تاریخی در هالهای از خیال و توهم غرقه میشود. راستی دینداری مردم چه اندازه با واقعیت تاریخی آن همساز است؟ یاد آن بیت ناصر خسرو میافتم که گفته بود:
ما جرم چه کردیم نزادیم بدان وقت
محروم چراییم ز پیغمبر و مضطر؟
به راستی اگر امام علی، امام حسین یا امام جعفر صادق امروز در میان ما بودند یا حتی ما در زمان آنها بودیم، باز هم دلخوش به همین کلیشهها از طرز لباس پوشیدن یا صورت ظاهری آنها بودیم؟ واقعاً علی برای اینکه علی باشد، حتماً باید ردای پشمینه بپوشد و ریش دراز داشته باشد و شمشیری دو دم و احیاناً بالای سر شیر ایستاده باشد؟ علی هیچ چیزی بشری و قابل لمسی ندارد که حس کنیم او هم چون ماست و تنها به باور ما صفات و ویژگیهایی ولایی دارد؟ و فکر نمیکنید که چه اندازه در طول تاریخ با همین تصاویر کلیشه از مردم رهزنی کردهاند یعنی هر که شیعهی علی است چنین باید باشد؟ انگار از میان دینداران تنها اندک شماری هستند که بیشتر به روح دین فکر میکنند و کمتر به دام ظواهر و صورتها میافتند:
از هزاران تن، یکی تن صوفیاند (یا شیعهاند)
باقیان در دولت او میزیند!
پ. ن. امیر سوشیانت مطلبی نوشته است در واکنش به یادداشت بالا با عنوان «نقش عنصر خیال در سلوک عامیانه». مطلبی مفصل و بسیار جالب است. برای خودش هم توضیح دادم که سوء برداشت کرده است. قصد من «تخریب دین» مردم نبود. حاشا و کلا! دین مردم به من چه؟ تنها کاری که کردم «نظر» شخصی و قلمانداز خودم را نوشتهام و بس. ولی آنچه که نقل کردهام در بالا «واقعیت» دارد. ما یا این واقعیت را میپذیریم یا میخواهیم «توجیه»اش کنیم. «دین عوام» وجود خارجی دارد (حال نتیجه و پیامد خوب دارد یا نه دارد بحث دیگری است). نمیتوان چشم از آن فروبست یا آن را بزک کرد. مردم معمولی با همین تصورات ایمان و باور دینیشان را قرنها حفظ کردهاند. پرسش این است که آیا من و شما هم باید به همین شیوه باور خود را حفظ کنیم؟
پ.ن. ۲: این را اضافه کنم که من اگر جای امیر میبودم نقش عنصر خیال را در سلوک عارفانه میدیدم نه عامیانه. فرق است بین خیال به معنای شاعرانه و لطیف و متعالیاش و خیال به معنی تخیل مردم عوام که احیاناً آمیخته با خرافات و انواع اسطورهها میشود. یادمان باشد که «کلما میزتموه باوهامکم فی ادق معانیه مصروف عنه مردود الیکم» یا آن آیهی قرآن را که میگفت شما و آنچه آمیخته به وهم و گمانتان است هیمهی دوزخاید. (ن.ک. «آغاز و انجام» خواجه نصیر الدین طوسی).
مطلب مرتبطی یافت نشد.