ساختار اقتصادی روحانیت از نگاه مهدی خلجی

شنبه‌ای که گذشت، مهدی خلجی در کتابخانه‌ی مطالعات ایرانی درباره‌ی ساختار اقتصادی روحانیت سخنرانی داشت. جستار خلجی جدای از مروری تاریخی بر پیشینه‌ی استقرار روحانیت به منزله‌ی یک شبکه‌ی در هم تنیده از روابط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، در ابتدا به مهاجرت علمای جبل عامل به ایران در عصر صفویان پرداخت و سپس روند استقلال اقتصادی روحانیت را در عین حفظ روابط آن با دربار صفوی توضیح داد.

خلجی در خلال گفتار خود به سخنان دکتر شریعتی درباره‌ی اسلام بدون روحانیت، انتقادات مرتضی مطهری از وابستگی اقتصادی روحانیان به حرفه‌‌ی دینی‌شان و گفتارهای دکتر سروش در مقاله‌ی «سقف معیشت بر ستون شریعت» اشاره کرد. لب کلام خلجی، به اختصار این بود که منابع مالی روحانیت به دلیل فقدان یک «نهاد» برای سنجش و محاسبه‌ی منابع مالی روحانیون، نامعلوم است. رویکرد خلجی برای فهم ساختار اقتصادی روحانیت در واقع مبتنی بر آگاهی‌های دست اول درونی از ساختار روحانیت با تکیه بر نگاهی بیرونی به روابط پیچیده‌ی اقتصادی روحانیت بود. خلجی به این نکته اشاره کرد که چگونه شیوه‌ی اخذ خمس و زکات از مؤمنین پس از دوره‌ی صفویان دچار تحول می‌شود و شیعیانی که پیش از این «سهم امام» را مدفون می‌کردند تا روزی به دست امام برای مصرف درست آن برسد، در وضعیتی قرار گرفتند که مجتهدین تبدیل به نایبان عام امام غایب شده بودند و در غیاب او اختیار تصمیم‌گیری برای خرج نمودن خمس و زکات را یافته بودند. خلجی به بحث میان سید حسین حلی و محقق کرکی اشاره داشت که حلی معتقد بود روحانیون باید از حکومت استقلال مالی پیدا کنند در حالی که محقق کرکی که عالمی درباری بود چنین باوری نداشت و عملاً از شاهان صفوی کمک مالی می‌گرفت. همچنین حلی، معتقد به نقض فتوای بقای تقلید بر میت بود یعنی به باور او در هر زمانه‌ای مقلدین باید از مجتهد زنده تقلید می‌کردند (که در تقابل با رسم درباره صفویان می‌شد که تقلید باورهای محقق کرکی بود). ناگفته نماند که بحث «تقلید» عملاً از زمان صفویان در میان شیعیان امامی باب گردید.

با قدرت گرفتن روحانیون و تبدیل شدن آن‌ها به اهرم اقتصادی مستقلی از حکومت، بخشی از روحانیون در واقع موازنه‌ی قدرتی را ایجاد کرده بودند که یک سر طیف حکومت صفوی بود و سر دیگر آن روحانیت. به گفته‌ی خلجی، ریشه‌های بحث ولایت فقیه آقای خمینی را باید در همین دوران صفوی جست‌وجو کرد و ولایت فقیه به این معنا، مطلقاً بحث تازه و نوی نیست.

خلجی به حوزه‌ی نجف اشاره کرد و مرکزیت آن برای روحانیت شیعه در دوره‌ی قاجار. در دوره‌ی پهلوی، با تأسیس حوزه‌ی علمیه‌ی قم به دست شیخ عبدالکریم حائری و با حمایت و رضایت رضا خان، عملاً بخشی از قدرت روحانیونی که می‌توانستند حکومت مرکزی را با فتاوای‌شان دچار آشوب و تنش کنند، محدود گردید. یکی از تعابیر بسیار خوب خلجی در این بحث این بود که میزان اختیار و حوزه‌ی اعمال نفوذ روحانیون را باید معادل با گستردگی حوزه‌ی نفوذ اقتصادی آن‌ها دانست. سرحدات مملکت هر مجتهدی، به وسعت قدرت اقتصادی و میزان جذب مقلدین و تأمین کنندگان مالی او بستگی مستقیم دارد.

خلجی به چندین مثال اشاره کرد که به روشن ساختن بحث یاری می‌کند. زمانی که آیت الله خمینی در نجف به سر می‌برد، آقایان خوئی، شاهرودی و حکیم، به طلبه‌های ایرانی در ماه نیم دینار و به طلبه‌های غیر ایرانی ربع دینار شهریه می‌دادند. هنگام ورود آقای خمینی به دلیل ناشناخته بودن ایشان شاگردان زیادی در محضر درس او حاضر نمی‌شدند. در این میان آقای خمینی اعلام کرد که به همه‌ی طلبه‌ها بدون تبعیض یک دینار شهریه می‌دهد! این امر باعث رونق گرفتن مجلس درس آقای خمینی شد.

نمونه‌ی دیگر، مثال آیت الله علی سیستانی بود که تا همین اواخر فردی کاملاً ناشناخته بود. با وفات آیت الله خوئی، وکلای آقای خوئی، که خمس و زکات مؤمنین را جمع آوری می‌کردند و شماری از آن‌ها در غرب ساکن بودند، عملاً بیکار شدند. آقای سیستانی بلافاصله به همگی آن‌ها از طرف خود وکالت داد. نتیجه این شد که بعد از مدتی تمامی آن منابع مالی در اختیار آقای سیستانی قرار گرفت. از طرفی سید جواد شهرستانی، داماد ایشان، در ایران فعالیت‌های گسترده‌ای را در قالب مؤسسات مذهبی و فرهنگی آغاز کرد که به سرعت در ایران گسترش یافت و قدرت گرفت. مؤسسه‌ی آل البیت امروزه حتی یکی از سرویس دهندگان مهم اینترنت در مشهد است (این مورد را من اضافه کرده‌ام). سید جواد شهرستانی از سوی دیگر، به حکومت ایران اطمینان داده بود که مطلقاً دخالت در امور سیاسی ندارند و فقط فعالیت‌های مذهبی  دارند. با این حال، می‌توان وضعی را تصور کرد که منابع مالی آیت الله سیستانی که به دلار به ایران سرازیر می‌شود چگونه توازن قدرت روحانیون را به هم زده است. در حال حاضر، بیش از ۵۰۰ رساله‌ی عملیه در ایران موجود است یعنی بیش از ۵۰۰ مجتهد این جامعه‌ی دینی را رهبری می‌کنند، که طبیعتاً این کثرت تعداد مجتهدین محصول وفات مجتهدین بزرگی است که تا دو دهه‌ی پیش همگی در قید حیات بودند.

تنها به یک نکته‌ی دیگر اشاره می‌کنم و دیگر از ورود به بحث مفصل خلجی پرهیز می‌کنم. خلجی اشاره کرد که از زمان صفویه به بعد، روحانیون همیشه امتیازی نسبت به مردم عادی داشته‌اند. اگر زمانی سکولاریزاسیون (نه سکولاریزم) در ایران استقرار پیدا کند، روزی خواهد بود که روحانیون نیز در برابر قانونی از همان حقوقی برخوردار خواهند بود که مردم عادی و از حیث حقوقی هیچ امتیازی بر دیگران نخواهند داشت. یعنی روحانیون نیز مانند مردم عادی باید مالیات بپردازند و به سربازی بروند! به هر حال نکته‌ی با مزه‌ی داستان این است که به قول خلجی، با علما می‌توان تا قیام قیامت درباره‌ی خدا بحث کرد و هیچ گاه تحمل‌شان را از کف نمی‌دهند، اما به محض این‌که از جیب‌شان بپرسی، جواب‌ها مب

بایگانی