مهدی ایمیلی فرستاده است که دیگر به طور حرفهای با زمانه نیست – یعنی استعفا کرده است «از مدیریت زمانه معلق شده است». تنها چیزی که به ذهنام رسید این بود که مهدی در زمانهی تازه نمیگنجد دیگر. مهدی میدانی بزرگتر میطلبد و عرصهای گستردهتر. ظاهراً زمانه برای او تنگ است. گویا بالفعل و به طور عینی اکنون زمانه بر تنِ مهدی آب رفته است؛ گویی زمانه را شُستهاند و زمانه آب رفته است. وردِ همیشگیام را باز تکرار میکنم: «شاید که چون وابینی خیر تو در این باشد». حرف زیاد است برای گفتن و نوشتن. اما آن زمانه – زمانهای که «سیب» داشت – زمانهای بود که با نام و فکر و نظریهپردازی مهدی جامی همراه بود. زمانه اگر خوب بود و اگر بد، زمانهای بود که مهدی آفریده بود. آینده را نمیتوان پیشبینی کرد، اما آن زمانهای که میشد زمانهی مطلوب و محبوب و آرمانی باشد، با وجود و حضور مهدی میتوانست باشد. کس دیگری در قد و قامت فکری و عملی او نیست. من به همین مختصر ختم میکنم. خیلی حرفها میشود گفت. باشد برای بعدترها.
پ. ن. به عنوان مدیر حلقهی ملکوت، آرزو میکنم اگر گرفتار کارهای بزرگتر نشود، مهدی به سیبستاناش بیشتر برسد!
مطلب مرتبطی یافت نشد.