مردم باید امید داشته باشند. به چه؟ به چه کسی؟ آیا تنها امید داشتن مردم است که به سودِ سیاستمداران است؟ نه! بعضی وقتها ناامیدی مردم به سودِ برخی جناحهای سیاسی است. امید نداشتنِ مردم به بهبودِ وضعیت آنها را به سادگی به بیتفاوتی میکشاند (و عملاً به معنای توفیق یک نظام و اندیشهی سیاسی خاص است). وقتی امیدی به هیچ چیز نباشد، همه چیز رواست. امید که نباشد، هیچ اصل اخلاقی پایهی محکمی ندارد. مردم با امید اخلاقیتر زندگی میکنند. امید که نباشد، مردم انگیزهای برای اخلاقی زیستن نمیبینند. امید که نباشد، مشارکت در پروسهی سیاسی هم کاری میشود عبث. اما چه چیزی یا چه کسی ایجاد امید میکند؟ و امیدِ مردم را چه کسی یا چه کسانی ناامید میکنند؟
به نظر من باید در انتخابات آتی ریاست جمهوری از این زاویه هم نگاه کرد. یعنی به اعتقاد من یکی از شاخصهای مهم داوری دربارهی انتخابات ریاست جمهوری، کسانی که کاندید میشوند و اینکه باید به چه کسی رأی داد یا نداد، همین معیار «امید» است (تعمداً کلمهی «نشاط» را به کار نمیبرم چون در ادبیاتِ سیاسی امروز ایران بدجوری دستمالی شده و به ابتذال افتاده است). یعنی اگر قرار باشد یک کاندید، ده تا شرط داشته باشد، ده تا شرط لازم و ضروری، قطعاً یکی از این ده شرطاش این است که چقدر در جامعه ایجاد امید میکند (برآورده ساختن امید مردم در دست انسان نیست؛ انسان فقط میتواند برایاش تلاش کند و برنامهریزی). باید دید چقدر رفتارش، گفتارش و اندیشهاش باعث ایجاد امید میشود (و از آن سو وجود و اندیشه و گفتار و کردار چه کسانی روز به روز باد در شعلهی امید مردم میدمد؟). و یکی از زمینههای کاشتن بذر امید، ایجاد فرصت و وجود داشتن فرصت است. چقدر فرصت هست؟ فرصت را به معنای مهلت به کار نمیبرم. فرصت را به معنای قابلیت و امکانِ عمل برای بهبود وضع معیشت و زیست مردم به کار میبرم. همینکه دانشجویی فرصت داشته باشد به دانشگاهِ خوبی برود، از آموزش استادی باسواد و آگاه (نه استادی با مدرک جعلی) بهرهمند شود و پس از فراغت از تحصیل امید داشته باشد به اینکه شغل خوبی متناسب با اندوختهی دانشاش (اگر دانشجوی لایقی بوده باشد) برایاش هست، یعنی امید. این یعنی وجود داشتن فرصت. گمان میکنم پاسخ به بعضی از پرسشها دربارهی انتخابات با عطف عنان به شاخص «امید» بسیار روشن است. بعضیها هم فرصت میسوزانند و هم چراغِ امید مردم را میکشند. آنها که آرزوهای به حق مردم را قربانی آرزوهای شخصی خود و جاهطلبیهای فردیاش میکند، دغدغهای برای رونق دادن به بازار امید مردم و فراهم کردنِ فرصت برای زیستِ بهترشان ندارد (هر چند پیوسته شعارش را بدهند).
ناامیدی مادر بسیاری از رذایل است. به ناامیدی اگر میدان دادی، اشرارِ ملت بر اخیارش مسلط میشوند. باید سخت هوشیار بود که چه کسانی به چه شیوههایی به امید مردم دستبرد میزنند. بعضیها با لقلقهی زبان از امید حرف میزنند، ولی روح سخنشان و سر تا پای کردارشان القاء ناامیدی است (یعنی شما هیچ نباشید تا ما همه باشیم). «و فی ذلک آیات لقوم یتفکرون».
مطلب مرتبطی یافت نشد.