اما مگر هر که دعا میکند، توجهاش به رد و قبول خواسته است؟ یکی هست که دعا میکند، فقط برای اینکه نفسی با تو همکلام شود. یکی هست که دعا میکند، چه برای خودش و چه برای دیگری، فقط برای اینکه همنفسی با تو و این حال را طولانیتر کند. یکی هست که میگوید: «و لا تجعلنی ناسیاً لذکرک فیما اولیتنی و لا غافلاً لإحسانک فیما ابلیتنی و لا آیساً من اجابتک لی و ان ابطأت عنی» (دعای ۲۱ صحیفه). یعنی برایاش درنگِ تو یا شتابات در پذیرفتن مهم نیست. مهم همان غافل نبودن از ذکر است. مهم همان اتصال است. بعضیها بهانه میگیرند که بنشینند حالی بکنند با تو. ذوقی باشد. سازی باشد. آوازی باشد. نَفَسی آتشین باشد و نَفْسی به زنجیر و مطیع. این چه دعا و ایمانی است که هوا در آن غالب باشد و ریا و تظاهر تمام؟ «تا هوا تازه است ایمان تازه نیست». میشود رهاتر از این دعا کرد. میشود رهاتر از این بود. آزادتر از این باید دعا کرد. «ز اولیا اهل دعا خود دیگرند…».
مطلب مرتبطی یافت نشد.