القصه، بعضی اوقات مهم است تشخیص بدهیم آیا پرسشی از اساس درست طرح شده است یا نه؟ وقت تلف کردن پای پاسخ دادن به هر پرسشی، کار بیهوده است؛ و من خود خیلی پیش آمده است که وقتام را بیهوده پای چنین کاری گذاشتهام. این جور کارها جز فرسایش اعصاب آدم نتیجهای ندارد.
پ. ن. این را که نوشتم بهانهی خوبی شد برای اینکه نکتهای را دربارهی مسایل عقلی و فلسفی که رسانهای میشوند بگویم. اول از همه اینکه طرح بحثهای علمی و انتقادی فلسفی در رسانهای که مخاطب عام دارد، کار خطرخیزی است. اولین خطر رقیق کردن جنبهی عقلانی و جدی بحثها این است که ذهن مخاطب را تنبل بار میآورد و شیفتهی هیجان و احساس و عاطفه میکندش. این یعنی نقض غرض. این یعنی خیانت کردن به عقل و تعطیل کردن عقل نقادی که این همه فیلسوف برجسته در همین دو سه قرن اخیر برایاش خونِ دل خوردهاند. لذا در مورد خاص زمانه، حالا که پای نظرسنجی در میان است، من معتقدم که در صفحهی اندیشهی زمانه – باز هم بحث همیشگی! – به ویژه با این بضاعت معرفتی و فلسفی موجود، فکر میکنم اختصاص دادن صفحهای به ترجمهی مقالهها یا کتابهایی با وزن و اعتبار آکادمیک، باید جایگاه برجستهتری پیدا کند، حداقل تا حدی که – به زعمِ من – آشفتگی و ضعفهای نظری بعضی از مقالات دیگر صفحهی اندیشه را بپوشاند. خاصیت ترجمه این است که دیگر قضیه شخصی نمیشود. مزایای اینگونه بسط دادن صفحهی اندیشه، بیشمار است. و به اعتقاد من مضار تمرکز دادن صفحهی اندیشه بر تألیفات کسانی که همرتبهی نویسندگان تراز اول فلسفی و عقلی نیستند، آن اندازه است که اسبابِ نقض غرض میشود.
مطلب مرتبطی یافت نشد.