آنها که با اندیشههای ابن سینا آشنا هستند میدانند که ابن سینا معتقد به معاد روحانی و معراج روحانی بود و حشرِ اجساد و اجسام و عروج جسمانی پیامبر اسلام را باور نداشت. و دربارهی معاد و معراج هم در جای جای آثارش عقایدش را بیان کرده است. مشخصاً ابن سینا «رسالهی اضحویه» را دربارهی معاد نوشته است. عین القضات زمانی که سخت معتقد تصوف بود، بوسعید ابوالخیر را برتر از پورِ سینا مینهاد (به تبعیت از آن حکایتِ «هر چه او میداند، ما میبینیم»). اما در اواخر عمرش اعتقاد عین القضات دربارهی معاد به باور ابن سینا بازگشت و گفت که اگر ابوسعید هم آنچه را پورِ سینا چشیده بود میچشید، همچون او مطعون خلایق میشد. یعنی همچنانکه غزالی ابن سینا را تکفیر میکرد، ابوسعید نیز گرفتار تکفیر میشد. البته بماند که ابوسعید هم خود به خاطر کارهای دیگرش و دلیریهایی که در به چالش گرفتن باورهای قالبی متشرعه داشت، از تهمت تکفیر و تخطئهی زاهدان در امان نبود. اما به هر حال، عین القضات، در اواخر عمرش چرخشی آشکار داشت. از سوی محمد غزالی به سایبان اندیشههای احمد غزالی رفت. تصوف ابوسعید را در پای فلسفهی ابن سینا نهاد. و آخر الامر سر بر باد داد. داشتم میگفتم که «رسالهی اضحویه» دربارهی معاد است. دربارهی معاد روحانی و دلایل ناممکن و نامعقول بودن معاد و حشر جسمانی. این رساله را نجیب مایل هروی با همکاری انتشارات آستان قدس رضوی تصحیح و منتشر کرده است. سالهای نوجوانی من با این رسالهی ابن سینا و همین تصحیح نجیب مایل هروی گذشته است.
ابن سینا رسالهی دیگری هم دارد دربارهی معراج. به خاطر نمیآورم که این رساله را کسی جایی تصحیح و منتشر کرده است یا نه. شاید هم این رساله به همراه همان تصحیح رسالهی اضحوی به دست با کفایت نجیب مایل منتشر شده باشد. حالیا من نسخهی پیدیافی از «معراجنامه»ی ابن سینا دارم که همینجا میگذارماش شاید به کارِ کافرکیشانِ فلسفی مسلکی که زلزلههای عینالقضاتی در جانشان افتاده است بیاید! این هم نسخهی پیدیاف معراجنامهی ابن سینا!
پ. ن. این را نوشتم که هم خودم هم خلق خدا از این عالم انتزاعی شیننامهها کمی فاصله بگیرند. شاید در این مدت سیلابِ شینها هم اندکی فروکش کرد! ولی اگر نیک بنگرند، همین نوشته هم در همان عالم شینها سیر میکند!
مطلب مرتبطی یافت نشد.