راحت باشید!

من نمی‌فهمم چرا بعضی از مردم مرتب نیاز به توجیه کردن خودشان یا دیگران دارند. وقتی من درباره‌ی صومعه‌نشینان حرف می‌زنم، مقصودم خیلی روشن است:‌ من این کاره نیستم. عجالتاً، هم‌اکنون، در همین احوال روحی، خوش‌ام نمی‌آید!‌ بماند که اگر وقت و حوصله داشته باشیم می‌توانم بنشینم و مثلاً مقاله‌ی انتقادی و فلان و بهمان بنویسم. ولی وقت‌اش را ندارم. به قدر کافی کار سرم ریخته که نمی‌توانم. ولی چه اصراری که بخواهیم بیاییم صومعه‌نشینان و زاهدان را توجیه کنیم؟ آن‌ها برای خودشان زندگی‌شان را می‌کنند. گوارای وجودشان!‌ ولی به مذاق ما خوش نمی‌آید! درست همان‌جور که زندگی خیلی‌های دیگر به مذاق بعضی‌های دیگر خوش نمی‌آید. تا به حال دیده‌اید که یک نفر ملحد به خاطر این‌که یک نفر مسلمان او را بر راه باطل می‌داند، از اعتقادش دست بکشد؟ یا بر عکس، دیده‌اید که یک نفر مؤمنِ مسیحی، یهودی، یا مسلمان به خاطر این‌که یک نفر ملحد او را مثلا خطاکار بداند، دست از آیین‌اش بکشد؟ البته که نه! مردم برای تغییر روش زندگی‌شان دلایل دیگری دارند. خوشامد یا عدم خوشامدِ دیگران – به درست یا غلط – باعث تغییر روش‌شان نمی‌شود. بگذارید مردم راحت باشند. خودتان هم راحت باشید! خودتان و دیگران را بیهوده عذاب ندهید.

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعتِ ما غیر از این گناهی نیست

پ. ن. در نوشته‌ی قبلی من اصلاً نگفتم که «صومعه‌نشینی» یک جور «گناه» است. نه بابا! نیست! بروید حال‌تان را بکنید. ما را هم به حالِ خودمان رها کنید!

بایگانی