سیلی خوران

– چون دایره ما ز پوست پوشانِ توایم
در دایره‌ی حلقه به گوشانِ توایم
گر بنوازی ز جان خروشانِ توایم
ور ننوازی هم از خموشانِ توایم

– برگِ نوا تبه شد و سازِ طرب نماند / ای چنگ ناله بر کش و ای دف خروش کن

اوصافِ دف این‌هاست: حلقه به گوشی؛ پوست‌پوشی؛ به فرمان بودن؛ خروش کردن. اما مهم‌ترین صفتِ دف این است: سیلی خوردن! بعضی‌ها سیلی می‌خورند و خموش‌اند. بعضی‌ها سیلی می‌خورند و نوای خوش می‌دهند. بعضی‌ها سیلی می‌خورند و بد آهنگ و کج خلق می‌شوند. دف‌هایی هستند که خوش آهنگ‌اند. بعضی از این دف‌ها، نوازندگانِ چیره‌دستی هم دارند و سخت سیلی به چهره‌شان می‌زنند. دفِ خوب بودن در دستِ نوازنده‌ای استاد بختی است که غنیمت‌اش باید دانست.

پ. ن. اصلاً خوش ندارم در این حال که لحظه لحظه‌اش تلاطم است و شنا در اقیانوسِ جان، روح و روان‌ام را به ناپاکی سیاست بیالایم. شما که می‌توانید، به امورات سیاسی بپردازید تا ما از تعطیلاتِ روح و روان برگردیم!

بایگانی