بر میگردم؛ عجله نکنید!
محض اطلاع آن عده از دوستانی که میآیند اینجا، کمی گیج میشوند و چیزهای بعضاً شطحآمیز میخوانند، عرض میکنم که: به زودی بر میگردم بین
محض اطلاع آن عده از دوستانی که میآیند اینجا، کمی گیج میشوند و چیزهای بعضاً شطحآمیز میخوانند، عرض میکنم که: به زودی بر میگردم بین
صبح آدینه، یکی برایِ تو خوانده بود: ای نور خدا در نظر از روی تو ما را بگذار که در روی تو بینیم خدا را
– چون دایره ما ز پوست پوشانِ توایم در دایرهی حلقه به گوشانِ توایم گر بنوازی ز جان خروشانِ توایم ور ننوازی هم از خموشانِ
حالِ خوشِ خرابی دارم. نمیدانم شُکر باید کرد یا شکایت! کسی میداند؟
«چرا مرده پرست و خصمِ جانیم؟». چرا؟ چون آدمِ مُرده حرف نمیزند. مرده خموش است: خموشید، خموشید، خموشی دمِ مرگ است همه زندگی این است
دلگیرِ دلگیرم، از غصه میمیرم…
۱. گل بخندید که: «از راست نرنجیم؛ ولی هیچ عاشق سخنِ سرد به معشوق نگفت!» ۲. احسب الناس ان یُترَکوا ان یقولوا آمنا و هم