مدتهای درازی است که میخواهم این را بنویسم و بسی حرف نگفته دارم که در پیاش بنویسم. این بخش از مصاحبهی اخیر محمدرضا شجریان را با بیبیسی فارسی بخوانید:
«در شهرستانها مشکلات زیادی هست در آنجا بیشتر امام جمعهها که سخت مخالف موسیقی هستند، تعیینکننده هستند و با طرح حرفهای برای کار ما مشکل ایجاد میکنند.
البته گاهی من به این حرفها واکنش نشان میدهم و ممکن است مشکلات تا حدودی حل شود. ما تقریبا فقط در اصفهان کنسرت داشتیم و چند سال پیش در شیراز. در سایر شهرستانها ما با مشکل مواجه هستیم. چون فضا در شهرستانها پیوسته در حال تغییر است یعنی با تغییر یک شهردار، استاندار، و یا امام جمعه همه سیاستها تغییر میکند. در چنین جوی نمیتواند کنسرت داد. ما با مشکلاتی از این قبیل روبرو هستیم وگرنه من ترجیح میدهم در داخل ایران برنامههای خود را اجرا کنم و مشکلات دوری از وطن و این سختی را دیگر نخواهم داشت. ولی مدیران دولتی و کسانی که در راس امور هستند مانع تراشی میکنند. برای مثال، من در شهر خود مشهد برای ۳۰ سال است که نتوانستهام کنسرت بدهم. چون جوی بر این شهر حاکم است که گروهی که مخالف موسیقی هستند نمیگذارند کنسرتی برگزار شود.»
«در شهرستانها مشکلات زیادی هست در آنجا بیشتر امام جمعهها که سخت مخالف موسیقی هستند، تعیینکننده هستند و با طرح حرفهای برای کار ما مشکل ایجاد میکنند.
البته گاهی من به این حرفها واکنش نشان میدهم و ممکن است مشکلات تا حدودی حل شود. ما تقریبا فقط در اصفهان کنسرت داشتیم و چند سال پیش در شیراز. در سایر شهرستانها ما با مشکل مواجه هستیم. چون فضا در شهرستانها پیوسته در حال تغییر است یعنی با تغییر یک شهردار، استاندار، و یا امام جمعه همه سیاستها تغییر میکند. در چنین جوی نمیتواند کنسرت داد. ما با مشکلاتی از این قبیل روبرو هستیم وگرنه من ترجیح میدهم در داخل ایران برنامههای خود را اجرا کنم و مشکلات دوری از وطن و این سختی را دیگر نخواهم داشت. ولی مدیران دولتی و کسانی که در راس امور هستند مانع تراشی میکنند. برای مثال، من در شهر خود مشهد برای ۳۰ سال است که نتوانستهام کنسرت بدهم. چون جوی بر این شهر حاکم است که گروهی که مخالف موسیقی هستند نمیگذارند کنسرتی برگزار شود.»
همهی حرفها را خود شجریان در همین جملات کوتاه گفته است. و برای مشهد و مسئولاناش همین ننگ بس که حتی شجریان نمیتواند در آن کنسرت بدهد. فکرش را کردهاید که اگر امام هشتم شیعیان در آن شهر مدفون است دو معنا میتواند داشته باشد؟ یک معنایاش همین معنای عامی است که همه میفهمند. معنای دیگرش این است که ساکنان همین دیار او را کشتهاند یا به کشتن دادهاند! و اکنون سی سال است که در مشهد هنر و موسیقی میکُشند! و البته علما میدانند که موضع فقیهان مشهدی نسبت به عقل چیست! ولی چرا گفتم: «مشهد: شهرِ مرده»؟ به خاطر این بیت حضرت حافظ:
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوی من نماز کنید!
مطلب مرتبطی یافت نشد.