یادگار دوست

شاید یک بار پیش‌تر از این هم نوشته باشم که اولین نغمه‌های موسیقی سنتی ایران را که آگاهانه و به اختیار شنیدم در آلبوم «یادگار دوست» شهرام ناظری بود. از شما چه پنهان، آن زمان، شاید دبیرستانی بودم و شاید همان سال اول دانشگاه، اصلاً خوش‌ام نیامد از این کار. آن موقع فکر می‌کردم صدای ناظری سرد است و گرمایی را که من می‌خواهم ندارد. به فاصله‌ی اندکی سراغ «بیداد» شجریان رفتم و دنیای‌ام دگرگون شد. چند سال طول کشید تا دوباره با ناظری آشتی کردم و آن وقت این آلبوم آتش به جان‌ام می‌ریخت. هم شعر و هم موسیقی هر دو برای ما جهانی خاطره را زنده می‌کردند. رباعیات مولوی اشعاری بودند کوتاه و پر مغز و سرشار از دردِ جدایی و در عین حال فراقی عزیزانه. فراقی وصالی. و هنوز هم این آلبوم ناظری برای من در شمار بهترین‌هاست. شما را هم مهمان می‌کنم به شنیدنِ شاید چند صد باره‌ی این آلبوم.

پ. ن. هیچ اتفاق عجیبی نیفتاده است. حال و هوای شعر دارم و موسیقی. بعضی‌ها از باده مست می‌شوند و درونِ خویش برون می‌ریزند. من مستِ شعرم و موسیقی. این‌ها زبان‌ام را باز می‌کنند و شروع به وراجی می‌کنم. همه چیز بر حسبِ ارادتِ دوست بر قرار است و بر قرار بادا! چشمِ بد دور که بی باده و می، مدهوشیم!

بایگانی