«صدای خشم» و رسانه‌های بی‌مسئولیت

در دهه‌ی پنجاه میلادی فیلمی ساخته شد با عنوان «صدای خشم» (مطلب ویکی‌پیدیا را هم این‌جا ببینید). خلاصه‌ی داستان این است که در کالیفرنیا، دو نفر آدم‌ربایی می‌کنند و فرد ربوده شده را می‌کشند. روزنامه‌نگاری شروع به پوشش دادن خبر می‌کند و البته چاشنی احساسی و عاطفی‌اش از حد معمول بسیار بیشتر است. به عبارت دیگر، کارش می‌شود تحریک به خشونت. دو نفر مجرم دستگیر می‌شوند و قرار است محاکمه شوند. اما اراذل و اوباش شهر، به محل نگه‌داری مجرمین حمله می‌کنند، پلیس را مغلوب می‌کنند و دو زندانی را به چنگ می‌آورند و به شیوه‌ای فجیع نابود می‌کنند. در واقع جمعی که این کار را می‌کنند، جمعی بزرگ‌تر هستند. اراذل و اوباش تنها عده‌ای از این جمع‌اند. گویی کل شهر تشنه‌ی انتقام است. روزنامه‌نگار کذایی بعد از دیدن خشونت و انتقام‌جویی هول‌ناکی که شاهد آن است، تازه می‌فهمد چه دسته‌گلی به آب داده است. کلانتر شهر می‌گوید این‌ها مجرم‌اند ولی حق دارند دادگاهی عادلانه داشته باشند و بعد حکم قانونی درباره‌ی آن‌ها صادر شود. اما مقالات روزنامه‌نگار داستان، تمام سدها را می‌شکند و نتیجه کار می‌شود خشونت افسارگسیخته. فیلم برای دهه‌ی پنجاه فیلمی است قوی، هر چند ادبیات‌اش گاهی اوقات موعظه‌گرانه است…

قصه‌ی این فیلم شباهت عجیبی دارد به ماجرای درگیری‌هایی که میان مسلمانان و غربی‌ها رخ می‌دهد. نمونه‌های‌ خوبی از این‌ها در چهار پنج سال گذشته داریم: قتل تئو ون‌گوگ، کاریکاتورهای دانمارکی (!)، و سخنرانی پاپ. اتفاقات ریز و درشت مشابه دیگری هم افتاده است. و بعضی از رسانه‌ها البته تا توانسته‌اند نفت بر آتش این هیجانات ریختند. البته آزادی بیان پیراهن عثمان خوبی بوده است برای دامن زدن به نفرت و خشونت. نمونه‌ی جدیدش اظهارات خیرت ویلدرس، دیوانه‌ی هلندی تازه به دوران رسیده است. حیران مانده‌ام که این چرخه‌ی خشونت کی تمام می‌شود. گویی هر دو طرف منتظرند طرف مقابل بگوید خشونت بس. افراطیون از هر سو مشغول هورا کشیدن هستند. آن‌ها که در جبهه مخالف مسلمان‌ها (به معنای عام می‌گویم) هستند، می‌گویند مسلمان‌ها کوتاه بیایند، عذرخواهی کنند و چه و چه. البته مسلمان‌های افراطی طرف مقابل هم همین حرف‌ها را کمابیش با همین مضامین تکرار می‌کنند. و دریغا که میان این همه آدم که ژست عقل می‌گیرند، یکی پیدا نمی‌شود که شهامت کند بگوید: «خشونت بس! فرقی نمی‌کند خشونت را چه کسی تمام می‌کند. مهم این است که خون‌ریزی و خشم و عصبیت را بس کنید». انگار همه می‌خواهند مدال افتخار مغلوب و منکوب کردن طرف مقابل را بگیرند. عجیب است که بشری که مدعی است پا به دوران مدرن گذاشته است، هنوز آن قدر بلوغ و شعور ندارد که مثل دوران گروکشی‌های قبیله‌ای قرون وسطا رفتار نکند. تفوه به حقوق بشر و آزادی بیان و پرچم کردن آن‌ها کسی را مدرن نمی‌کند. بازی کردن با نام خدا و قرآن و پیامبر و مقدسات هم کسی را مسلمان نمی‌کند. همه مشغول انتقام‌اند. و نمی‌فهمند خشونتی که در پی خاموش کردن آن هستند، تازه با این شیوه‌ی بد و تحریک‌آمیزشان دارد بیشتر برافروخته می‌شود. خلاصه آن فیلم بالا، فیلم خوبی است. به همه‌ی افراطیون و بنیادگراهای مذهبی و غیر مذهبی توصیه می‌شود با دقت فیلم را ببینند. آن جمله‌ای که آخر فیلم و جایی در متن فیلم گفته می‌شود از زبان دکتر ویتو سیمونه، زبان حال افراطیون دو گروه است (بله، خجالت ندارد. عده‌ای از روشنفکران سکولار و لاییک هم متعلق به همین گروه کذایی هستند!).  اگر کسی عین جملات یادش هست یا فیلم را دارد، خوب است این‌جا بنویسد.

پ. ن. برای بهانه‌جویانی که معنی «رسانه‌ی بی‌مسئولیت» را نمی‌دانند اضافه می‌کنم که رسانه‌ی مسئول رسانه‌ای نیست که آزادی بیان را نقض کند. رسانه‌ای مسئول رسانه‌ای است که از آزادی بیان استفاده‌ی خردمندانه کند. هر چیز خوبی لزوماً همه‌ جا و مطلقاً خوب نیست.

بایگانی