پیشتر دیده بودم که شاهرخ مشکین قلم با چهارمضرابهای مشکاتیان رقصیده است. اما ندیده بودم رقصنده زن باشد و یک گروه با تصنیفی از مشکاتیان و با صدای شجریان برقصند. شاید خیلیها بگویند این موسیقی با این رقص تناسبی ندارد. اما به گمان من دارد. وقتی موسیقی زیبا باشد و حرکات هم موزون و دلنشین، عین تناسب است و «مباد آنکه در این نکته شک و ریب کند»! بانوان رقصندهای که در این قطعه فیلم میبینید شاید چندان رقص شگفتانگیزی نداشته باشند. شاید شاهرخ مشکین قلم نباشند، اما یک نکته مهم این است که با این موسیقی هم میشود رقصید. اساساً آن موسیقی که نشود با آن رقصید و نغمهای که آدمی را به سماع نکشاند، نغمهی موسیقایی نیست. همان شعر شاعر است که «اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب…». هر چه هست شما هم ببینید و محظوظ شوید.
به نظرتان عجیب میرسد؟ موسیقی و رقص تاجیکان چیزی است کمابیش شبیه به همین. برای تاجیکان رقص و موسیقی پیوند تنگاتنگ دارد. بگذارید پس این نکته را بیپروا بگویم: در کشور ما از آنجا که قرنها به خاطر آزار متشرعه رقص، چه رقص صوفیانه و چه رقص طربناک انسانهای عادی – و بله بانوان رقصنده – همیشه مهجور و مطرود بوده است، این رقصها تنها با نوع خاصی از موسیقی همراه میشده است. از آن سو، موسیقی ایرانی ما برای اینکه زنده بماند، ناچار، به قول بزرگواری، به دامن امام حسین پناه برد و در گوشهی تکیهها و حسینیهها بخشی از حیاتِ خود را ادامه داد. اگر اتفاقات تاریخی جور دیگری میبود، موسیقی ما سرنوشت دیگری میداشت. اما آنچه من بر آن پای میفشارم این است که این موسیقی ظرفیت و گنجایش این را دارد که طربناکترین حالات برای انواع موقعیتها از آن بیرون بیاید و در عین حال معنا و وقار خود را هم حفظ کند.
پ. ن. فکر میکردم این نکته خیلی بدیهی است: مقصودم از موسیقیای که نشود با آن سماع کرد، تصنیف بود نه آواز. بدیهی است که کسی نمیآید با آواز همایون یا سهگاه یا شوشتری «برقصد»! چیزی که اسباب سماع است وجود حرکات ریتمیک و ضربی است که میتوان حرکات موزون را با آن تنظیم کرد. تعجب میکنم که از کسانی که با آن جملهی من بدون توجه داشتن به بستر آن مخالفت کردهاند. نکتهی دیگر اینکه چنانکه نوشتهام این «رقص» خاص چندان شاهکار نیست. کارهای بسیار بهتری هم میشود کرد. اما نفس اینکه کسی با موسیقی ایرانی، با تصنیفهای موسیقی سنتی ایرانی، برقصد، ایدهای است بدیع. همین. جنجال زیادی هم لازم ندارد. خیلی قضیه ساده است. اندکی ذوق و خلاقیت اگر داشته باشیم میبینیم که میشود با جان جهان، با دود عود، با گنبد مینا و بسیاری از تصنیفهایی از این دست «رقصید». نمیتوان به بهانهی اصیل بودن موسیقی سنتی، «رقص» را طرد کرد و یکی را پاک و دیگری را ناپاک دانست. مغز حرف من این بود.
پ. ن. ۲. شرمندهی تمام کسانی که به خاطر لینک من به یوتیوب سر میزنند و اثری از این ویدیو دیگر نمیبینند. ظاهراً صاحباش از نمایش دادن آن در یوتیوب پشیمان شده و آن را خصوصی کرده است. من نسخهای از این فیلم کوتاه را دارم، ولی ظاهراً صاحباش نمیخواسته کسی آن را ببیند. تا اطلاع ثانوی وضع همین است. برای نمونههای مشابه و بهتر به همان وبسایت شاهرخ مشکین قلم مراجعه کنید!
مطلب مرتبطی یافت نشد.