ما همه متهم‌ایم

امروز دوستی تلفن زد از آن سوی اقیانوس و ذکری از شریعتی شد و سخنرانی‌اش «پدر، مادر، ما متهم‌ایم». وسوسه شدم سخنرانی را پیدا کنم و گوش بدهم. متن‌اش را مدت‌های مدیدی پیش خوانده بودم، چندان‌که دیگر هیچ از آن‌ها به یادم نمانده بود. الآن دارم سخنرانی را گوش می‌دهم. از همان دو سه دقیقه‌ی نخست که گذشتم، ناخودآگاه اشک در چشمان‌ام حلقه زد. مخصوصاً دقیقه‌های ۱۰ تا ۱۵ را که گوش می‌دادم، دیدم همان رنجی را که شریعتی بیش از سی سال پیش می‌کشید، هنوز امروز من هم دارم می‌کشم. ما هنوز در همان جهالت‌ها و همان تعصب‌ها دست و پا می‌زنیم که آن روز گرفتارش بودیم. شریعتی، لحن‌اش، همان لحن و لهجه‌ی خراسانی و مشهدی آشنا بود، اما حرارتی که از کلام‌اش بر می‌خاست، هنوز آدمی مثل من را گرم می‌کند. هنوز با این همه نقدی که از او کرده‌ایم، هنوز با این‌که زمان درازی گذشته است و بسیار چیزها تغییر کرده است، باز هم گوهر آن سخنان زنده است:‌ دردِ دین و مسئولیت داشتن هنوز از دلِ آن سخنان زبانه می‌کشد. کاش یکی متن‌ کامل این سخنرانی را از جایی بیابد. سخنان شریعتی بسیار قدیمی است، اصلاً سخنان تازه‌ای نیست، اما چه اندازه در روزگار ما زنده است و جان‌دار! فایل صوتی سخنرانی را گذاشته‌ام این‌جا، خودتان گوش بدهید. «در اجاقی طمع شعله نمی‌بندم»، اندک شرری اگر باشد، حتماً تکان می‌خورید.

پدر، مادر، ما متهم‌ایم (۱)
پدر، مادر، ما متهم‌ایم (۲)

لزومی ندارد عیناً شریعتی باشیم و تماماً پیرو او. گوهر سخنان شریعتی، حس مسئولیت او، سخت ستودنی است. شریعتی شاید در ارزیابی بعضی مسایل شتاب‌زده عمل کرده باشد، اما بدون هیچ شکی در کارش صداقت داشت و مهم‌تر از آن منتقد ارتجاع فکری – دینی و ضد-دینی – بود. سخن گفتن از شریعتی واقعاً زائد است. درباره‌ی او حرف خیلی زیاد زده شده است، اما چی‌ست که هنوز سخن شریعتی را خواندنی و شنیدنی می‌کند؟ ما امل‌ایم؟ یا هنوز بعضی از دردهای جامعه‌ی ما درمان نشده است؟

بایگانی