نکتهی اول این است که بعد از این غوغاهای ۲۴ ساعت اخیر دربارهی نصب، عزل و نصبِ مجدد مشایی، برکناری وزیران دولت احمدینژاد و اختلافهای درونی کابینهی دولت نهم، امروز نایب رییس مجلس گفته است که: «جلسات هئیت دولت تا تحلیف رئیس جمهوری غیرقانونی است». این سخنان در حالی از باهنر صادر میشود که فارس نیوز مینویسد: «پایگاه اطلاعرسانی دولت نوشت؛ با وجود تغییر وزیر اطلاعات، دولت نهم هنوز مصداق اصل ۱۳۶ قانونی اساسی نشده است و نهمین هیئت وزیران جمهوری اسلامی ایران در روزهای پایانی دوره ۴ ساله خود، کماکان به فعالیت عادی ادامه می دهد» (که این سخن هم کذب محض است هم آشکارا خلافِ نص صریح قانون) و این یعنی بحران از اینکه میبینیم بسیار عمیقتر است: ما به تحصیل حاصل رسیدهایم بدون تلاش زیادی. این قدم بزرگ را خودِ رییس دولتِ نهم با بیکفایتی و بیدرایتی مکررش برداشته است: او به دست خودش، با شتاب و ناپختگی کاری کرده است که نه به قول آقای باهنر تا «تحلیف» بلکه تا هنگام تشکیل دولتِ بعدی، همهی جلسات هیأت دولت غیر قانونی باشد. به عبارت دیگر، ما اکنون با دولتی رو به رو هستیم که همهی اقداماتاش غیر قانونی است (یعنی آقای احمدینژاد تا نه روز دیگر فقط باید برود و بخوابد، چون هر کاری بکند غیر قانونی است!). عبور کردن از مرزهای قانونی و از مشروعیت و رسمیت انداختن یک دولت چیزی نیست که ابتدا با عزل و سپس با لغو حکم عزل بازگشتپذیر شود. اتفاقی که رخ داده است، بدون هیچ گونه تلاشی از سوی مردم، کلیت حاکمیت سیاسی یا مجلس، عدم کفایت رییس دولت نهم را در اداره کردن دولت خودش به روشنی تبیین کرد. «آفتاب آمد دلیل آفتاب». نیازی نیست چندان در علل و ریشههای رخدادهای این چند روز گذشته دقیق شویم. چه این ماجرا بازی و دفعالوقت باشد و چه تدارک برای اقدامی گستردهتر برای تصفیهی نظام سیاسی باقیمانده (چون آن قسمت دیگر از نظامِ سیاسی یعنی بخش بزرگی از نخبگاناش امروز در زندان به سر میبرند)، اتفاق اخیر یعنی انسداد کامل سیاسی و غیرقانونی کردن دولت به دستِ خودِ رییس دولت. و این دولت تازه دولت نهم است، نه دولت دهم. و در این تذکرهای است برای کسانی که اهل تفکرند!
و اما بعد؛ من هنوز دقیقاً مکانیزم (!) عصبانی شدن آقای قالیباف شهردار تهران را نمیفهمم. به صحت و سقم ادعاهایاش هم کاری ندارم. قالیباف در این چند روز گذشته، یک بار حملهای غیر اخلاقی به مشایی و همسرش کرد و بار دیگر (ظاهراً پیش از این ماجراهای اخیر) که یکی از وزیران احمدینژاد را رسماً شرابخوار خوانده است، سخن از همسر فرانسوی او به میان میآورد (راستی، آقای قالیباف! اگر زن کسی «فرانسوی» باشد، مرتکب جرم شده است؟!) و با حمله به کردان پای همسرش را هم به میان کشیده است. من آشفتگیهای سیاست را میفهمم، اما هیچ دلیلی وجود ندارد آقای قالیباف درست به همان شیوههایی متوسل شود که احمدینژاد و حامیاناش به کار میبرند. اخلاق هم برای ما خوب است و هم برای دیگران، حتی اگر دشمنمان باشد. آقای قالیباف! من از سخن گفتنِ شما وحشت میکنم! من به خودم میلرزم وقتی میبینم شما برای قربانی کردن مشایی (حال مشایی هر کسی که میخواهد باشد)، حاضرید به آسانی موازین اخلاقی را زیر پا بگذارید و پلیدترین زبان و ادبیات را به کار بگیرید. کردان هر اندازه که دروغگو و مزور باشد، من و شما حق نداریم به هیچ وجه پای خانوادهاش را به میان بکشیم. مشایی هر اندازه هم که استخوانی در گلوی بخشهایی از حاکمیت سیاسی باشد و زندگی را به کام شما تلخ کرده باشد، باز هم ما حق نداریم برای منکوب کردنِ او سراغِ خانوادهاش برویم. آقای قالیباف! شما هم مثل رقیبانتان هماکنون اخلاق را زیر پا گذاشتهاید! من اینها را به حساب عصبانیت میگذارم. از صدر تا ذیل کشور ما همه گویا عصبانی هستند و فرقی نمیکند در کدام جناح واقع میشوند (مگر معدود افرادی و انگشتشمار کسانی که هنوز کوشش میکنند که خرد را حاکم کنند). عدهای عصبانی میشوند و اخلاق، انسانیت و تقوا را به آسانی زیر پا میگذارند. اخلاقیتر اگر باشیم، کمی تقوای الهی را هم اگر پیش چشم داشته باشیم، میتوانیم بفهمیم که کارنامهی رییس دولتِ نهم آنقدر تاریک هست و آن قدر قانون و اخلاق را زیر پا گذاشته است که برای نشان دادن لغزشهای او و بیکفایتیهایاش، نیازی نیست که ما هم اخلاق را زیر پا بگذاریم. آقای قالیباف! من از شما میترسم! شما هم نهایتاً با این اخلاق و این ادبیات به رییس قانونگریز و اخلاقستیز دولت نهم نزدیک خواهید شد. اگر شما رییس جمهور شده بودید، وضع ما باز هم بهتر نبود. من از این تفکر، از این نگاه بازجویانهای که حاضر است اخلاق را به آسانی زیر پا بگذارد، وحشت دارم. شما ظاهراً از خدا نمیترسید (درست مثل همان کسانی که دارید گریبانشان را میگیرید)؛ ما باید به خودمان بیاییم و از کسانی که ترسی از خدا ندارند، بیشتر بترسیم. آقای قالیباف! اشتباه نکنید! شاید حرفهایی که زدهاید از روی درد بوده است و احساس مسؤولیت، ولی این نوع سخن گفتن خودش نقض غرض است. بیشتر فکر کنید، شاید تکان خوردید از مرور همین حرفها. هر اندازه که شنیدن بعضی از حرفها – که نشان درد دین دارد – از دهان شما، مایهی امیدواری است، دیدن لغزشهایی دیگر، اسباب نومیدی هم میشود. در جایگاه خدایی نشستن و دینداری این و آن را اندازه گرفتن و به اطلاق اعضای جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را متهم به بی دینی کردن پای نهادن در همان کژراهه ای است که رئیس دولت دروغ آیین در آن گام می زند.
مایهی دریغ است که امروز در کشورمان دو مشکل بزرگ داریم: انسداد قانونی و آشفتگی اخلاقی. آقای احمدینژاد تنها یک نشانه و یکی از عینیتهای این وضعیت است: او خودش هم قانونگریز و قانونشکن بوده است و هم به دفعات مهمترین موازینِ اخلاقی را زیر پا گذاشته است (مناظرهها، تنها نمونههایی نزدیکتر و دمِ دستیتر از بیاخلاقیهای عیانِ رییس دولتِ نهم بود). قانونشکنیِ مجریان قانون، نباید بهانه شود برای عبور از اخلاق. فجایع سیاست نباید باعث شود دیدگانِ خرد و ایمانمان کور شود. کشور ما در این بحرانهای پر فتنه، سخت نیازمند قانون و اخلاق است. این دو همان چیزهایی هستند که این روزها به آسانی در هیجان، خشم، هوس و البته شیطنت گم میشوند. و اشتباه نکنید، عنان همهی اینها ابتدائاً به دست کسانی است که یا مجری قانون باید باشند، یا مدافعاش؛ یا باید مجری عدالت باشند و یا باید خود نمادِ عدالت باشند (که نیستند). اگر امروز جنبشی برای اصلاح در کشور ما هست، هدف غایی و نهاییاش اصلاح یک انتخابات و رأیگیری نیست؛ هدف باید بازگشت به حاکمیت قانون و زنده کردن موازین اخلاقی باشد.
مطلب مرتبطی یافت نشد.