هاشمی امروز همچنان سخن گفت و عمل کرد که در یادداشت پیش نوشته بودم. اما مضمون سخناناش و نحوهی بیاناش بسیار بالاتر از حد توقع من بود. سعی میکنم فهرستوار نمونههایی را ذکر کنم تا روشن شود چرا در وضعیت «بحران» هاشمی رفسنجانی ثابت کرده است که مرد «عبور از بحران» است. نوع نگاهِ من عمدتاً نگاهی است از منظر «رهبری» یعنی لیدرشیپ سیاسی؛ و این رهبری را هم به معنای رایج در علوم سیاسی به کار میبرم و هم به معنایی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تعریف شده است.
سخنران پیش از خطبهها، آقای تقوی، تا توانست سعی کرد خطوط سیاست تبلیغ شدهی رسانهای این روزها را پر رنگ کند و به عبارتی به هاشمی نهیب بزند که مبادا چیزی بگویی خلاف میل ما و قدرت قاهره. چرا چنین استنباطی دارم؟ به دو دلیل: یکم استفادهی مکرر و طولانی و خرج کردن لحظه به لحظهی «مقام معظم رهبری» برای جهت دادن به خطیب جمعه؛ و دوم، لحن، ادبیات و زبان درشت و خشمآگیناش. او به زبان توصیه به همهی چیزهایی کرد که خطیبان پیشین جمعه یکایک آنها را به صراحت و آشکارا نقض کرده بودند. یعنی آقای تقوی، در چهرهی واعظی نامتعظ ظاهر شد که گویی از سخن گفتن هاشمی هراس و وحشت دارد و سعی میکند پیشدستی کند که مبادا او چیزی بگوید نامنتظره.
هنگام شروع سخنان هاشمی، شعاردهندگانی که شعارهای توصیهشدهی روزنامهی کیهان را به صدای بلند تکرار میکردند، به دشواری به او اجازهی آغاز خطبه را دادند ولی هاشمی با مهارت سخناش را آغاز کرد – و البته بدون خشونت و درشتی. این کار همانی بود که تقوی خلافاش را به حاضران توصیه کرده بود: عدم ایجاد اخلال در سخنان خطیب جمعه!
به نظر من، خطبهی هاشمی چندین محور مهم داشت که سعی میکنم بدون هیچ ترتیب و تمهیدی هر آنچه را به ذهنام میرسد بنویسم تا بعد به تحلیل مفصلترش برسم.
خطیب جمعهی این هفته – که شاید مهمترین و تاریخیترین خطبهاش را امروز ایراد کرد – به خوبی به دشواری و اهمیت کارش واقف بود. هاشمی گویی میدانست چه چیزهایی را نباید بگوید و چه چیزهایی را باید بگوید. نباید بگوید نه به معنای ترس یا ملاحظهی محافظهکارانه؛ بلکه «نباید گفتن»ای از سر حکمت و دوراندیشی – یعنی همان چیزی که خطیبان پیشین از آن دور شدند. هاشمی تحریکآمیز سخن نگفت، بر خلاف خطیبان پیشین که در هر سخن و جملهشان تازیانه و تیر و ترکش لفظی – و بعد هم البته تصویب و تأیید تلویحی یا صریح حمله به مردم – بود که تراوش میکرد.
هاشمی یکی دو مثال و اشاره آورد از پیامبر که آخرین خطبهاش را خواند و مثالی را هم از امام هفتم شیعیان موسی کاظم نقل کرد و همهی مثالهای دینیاش به نحوی تداعیکنندهی وضع خودش بود. او در خلال نقل روایتها بغض میکرد و البته نه تضرع میکرد و نه کسی میان سخناش هایهای زیر گریه میزد. مخاطبان گویی آشکارا میدانستند که با سیاستمداری پخته و آبدیده طرف هستند که نیازی به شیون و زاری ندارد – سخناش بدون اینها هم شنیده میشد. او از سابقهی خدمتاش به انقلاب و نظام گفت و علناً خود را در مقام مادر انقلاب نشان داد و شواهدش را هم به روشنی نقل کرد – ادعای بدون اثبات نمیکرد. اشارهی او به ابرهای تیرهی فتنه و اوضاع دشوار تصویر روشنی بود از همان چیزی که او در نامهی سرگشادهاش به آن تصریح کرده بود.
سخن که به انتخابات رسید، گلایهی او آغاز شد و سخناش دایر بر این محور بود: آنچه شد چیزی نیست که میخواستیم و باید میشد! به خاطر این اتفاقات اکنون دنیا این انقلاب و این نظام را شماتت و سرزنش میکند و آبروی این نظام در معرض خطر قرار گرفته است. او گفت انتخابات خوب شروع شد (و تلویح آشکارش این بود: پایاناش بد بود!). خلاصهی چند نکتهی مهم در خطبههای نماز جمعهی امروز به نظر من این موارد بود: ۱. او به صراحت از چین به خاطر کشتار مسلمانها انتقاد کرد و هنگام شعار مرگ بر چین، شعاردهندگان را دعوت به آرامش کرد و اشاره کرد که در خیابانهای بیرون اوضاع مساعدی حاکم نیست که تعریضی صریح بود به ایجاد فضای امنیتی و رعب و وحشت؛ ۲. به شورای نگهبان اشاره کرد و اینکه عملکرد شورای نگهبان پس از پنج روز مهلت مقام رهبری، عملکرد بدی بوده است و ذکر دلایل را هم موکول به جای دیگر کرد؛ ۳. خواستار آزادی همهی زندانیان شد که با شعار و غریو مشوقانهی حاضران مواجه شد؛ ۴. خواستار دلجویی از کسانی شد که داغدار و عزادار هستند؛ ۵. خواستار بازسازی اعتماد صدمهخوردهی مردم شد و توپ را به میدان صدا و سیما و رسانهها فرستاد و گفت مسؤولیت به دوش آنهاست؛ ۶. هاشمی اشاره کرد که در این نظام، حتی رهبر نظام مخلوق رأی مردم است و مردم هستند که صاحب اصلی این نظاماند؛ ۷. در ابتدا هم دعوت به بازگشت به قانون کرد و عمل در چهارچوب آن و این همان چیزی است که تمام معترضان به جریان انتخابات مد نظرشان بود؛ ۸. هاشمی در هیچ جای سخناناش معترضان را اغتشاشگر، شورشی، فریبخورده یا اهل زورآزمایی و قلدری نخواند. این یعنی احترام قایل شدن برای مردم و همهی سلیقهها و رأیها. این یعنی خردمندی، پختگی و پرهیز از خرج کردن منافع یک نظام سیاسی پای اغراض و اهداف کوتاهمدت شخصی سیاسی.
مشخصهی مهم کار هاشمی این بود که از بالاترین و بیطرفانهترین موضع ممکن وارد ماجرا شد. زبان و ادبیاتاش آرام و خردمندانه بود. لحن کلاماش درشتی، خشونت و عصبانیت نداشت. حتی وقتی خطاب به شعاردهندگانی که در دفاع یا تشویق او شعار میداند، چیزی میگفت لحن و زبان خشن، تند و آلوده به تشر نداشت. اینها چیزی نیست جز صفات و ویژگیها یک رهبرِ سیاسی بیطرف که مدیر است و مدبر. فکر میکنم مضمون و معنای حرکت، سخنپردازی و انتخاب عبارات و اشارات هاشمی، بسیار هوشمندانه و حکیمانه بود. پیامها و پیامدهای سخنرانی هاشمی، به نظر من، عمیقتر از چیزی است که در نظر اول آشکار میشود. باید هنوز امواج و پسلرزههای آن را به تماشا نشست. هاشمیِ امروز، از هاشمی هر روز دیگری پختهتر، سنجیدهتر و خردمندانهتر سخن گفت – ومیگویم که از همهی مسؤولان نظام حکومتی ایران که هماکنون مقام و منصبی دارند، در این یکی دو ماه گذشته، سنجیدهتر سخن گفت.
بعید میدانم واکنش مدافعان رییس دولتِ نهم، واکنشی آرام و معقول باشد، اما هاشمی بهترین بازی سیاسی عمرش را انجام داد. این نظام اگر نتواند از چنین پتانسیل سیاسی شگفتی استفادهی مناسب ببرد و این فرصتها را مثل تمام فرصتهای دو ماه گذشته بسوزاند و به باد دهد، نظامی است که قادر نخواهد بود از هیچ بنبست و انسدادی خارج شود. بعضی جراحتهای وارده التیامناپذیرند و برخی شکافها دیگر ترمیم نمیشوند. این خبط سیاستمداران ناشی و زورپرستی بود که امروز بر اریکهی قدرت تکیه زدهاند. اما همان باقیماندهی اعتبار یا لایهی زیرینی که بعضی را نگاه داشته است، اگر باقی بماند، بدون شک مدیون کارهای هاشمی و امثال اوست. این افراد یک ماه است که از رسانهها و تیترهای اول ایران غایباند.
برجستهترین کاری که هاشمی در سخناناش کرد، پرهیز از تحریک عواطف و احساسات بود و میل به مسلط کردن خرد و منطق. این سرمایهی مهمی است که خطبهخوانان پیش از هاشمی در تحقق آن ناکام مانده بودند. آیا هاشمی خواهد توانست فرزندش را نجات بدهد؟ ساعتها و روزهای آتی نشان خواهد داد.
پ. ن. گفتم که واکنش مدافعان احمدینژاد آرام و معقول نخواهد بود؛ این هم شاهدش: رجانیوز تیتر زده است: «هاشمی به اسم وحدت آتشبیار معرکه؛ بلوغ سیاسی حزبالله مانع ژست فراجناحی هاشمی شد». این معنایاش به نظر من یک چیز است: پیروزی بلاغی هاشمی و عصبانیت مهارناپذیر حامیان دولت.
مطلب مرتبطی یافت نشد.