۳
هنر «مانا» و دریوزگی دشمنان
یادداشت زیر را به دعوت محمود فرجامی به مناسبت جایزهی شجاعتی که مانا نیستانی گرفته است نوشتهام. این یادداشت نخستین بار در آیطنز منتشر شده است.
هنرمندان، نویسندگان، شاعران و عمدتاً کسانی که حوزهی کارشان به فرهنگ باز میگردد، همیشه این بخت را ندارند که در مقاطع و مفاصل مهم عطف تاریخی منطقهای یا جهانی قرار بگیرند. اینکه آدمی به تصادف یا اتفاق در متن و قلب حادثههایی سرنوشتساز قرار بگیرد، نتیجه نمیدهد که همیشه تصمیم یا انتخاب درستی در نقش ایفا کردن خواهد داشت. عزت، شرف و بزرگی همیشه از آدمی سراغ نمیگیرد. گاهی که به اتفاق روزگار، مجالی فراهم میشود که آدمی گوهر خویش بنماید و نشان بدهد که هنگام تصمیمهای دشوار کدام سو میایستد، هنگامهی دمیدن ستارهی بخت اهل هنر است.
این مضمون را شاید با تملق و چاپلوسی یا عوامفریبی اشتباه بگیرند. اما تفاوتی که میان عوامفریبی و هوشمندی در موضعگیری هست این است که آزادی و عدالت مفاهیمی سادهاند و برای فهمشان نیاز به درجهی بالایی از تجرید ذهنی نیست. سادهترین انسانها به سرعت میتوانند تفاوت تبعیض را با برابری ببینند. کافی است حداقلی از ابزارها را در اختیارشان بگذاری و وجودی خالی از رنجِ درون یا بغض و کینتوزی داشته باشند. تشخیص راست از دروغ هم همیشه دشوار نیست. بعضی نکات را به شهود و بداهت میتوان دریافت.
کار هنرمند و در این مورد مشخص کارتونیست، روایتی بصری و حسیتر از کار منتقد یا اندیشهوران اجتماعی-سیاسی است. کارتون میتواند همچون تصویر حسی مقالهای مبسوط و مفصل عمل کند. کارتون ابزار انتقال حس تصویرگر آن است به مخاطب چنانکه نویسندهی یک مقاله یا یک سخنران میکوشد مغز سخناش را به مخاطب منتقل کند. آثاری که مانا نیستانی در این یکسال آفریده است حکایت از درک عمیق او از رنجهای مردماش دارد. هر هنرمندی این توانایی را ندارد که بدون فرو افتادن در موجهای عوامفریبانه، درد و رنجِ آدمیان را فارغ از ملاحظات تقرب به قدرتهای سیاسی و جدا از سلیقههای شخصیاش، ببیند و زبانِ حالِ دردهای آنها باشد. مانا تصویرگر دردهای ما و حسرتهای ما بوده است. او امیدهای ما را هم روایت کرده است. اندیشهی جنبش سبز هم در تصویرهای او به بیانی شیوا و صمیمی تجلی کرده است.
اینکه هنرمندی بتواند تشخیص بدهد که چه وقتی، و کجا چه چیزی را باید بگوید، بنویسد یا تصویر کند، کار آسانی نیست. بخشی از آن به درک و عمق بینش آدمی بر میگردد. بخش دیگری از آن شهودی است. بخشی از آن هم شاید بخت و اقبال باشد. آثار مانا این ویژگی را داشته است که چون نکته در دهانِ دوست، به جا بوده است. دشواری کارِ هنرمند این است که در برابر داوری زمانه و زمان قرار میگیرد. همعصران هنرمند او را میسنجد و به کارهای او اقبال میکنند یا از آن رو میگردانند. آیندگان هم به داوری حاصل اندیشه و هنر آدمی مینشینند. به گذشته اگر نگاه کنیم، حتی بدون اینکه کسی حاجت به دانش ادبی یا فهم بسترهای فرهنگی و تاریخی ایران داشته باشد، هنوز کسی حافظ را همارز و همقدر سوزنی سمرقندی یا عنصری نمیداند. در دلِ مردمان جا یافتن و در دیدهی صاحبنظران نشستن، کار آسانی نیست و «هزار نکته در این کار و بارِ دلداریست». بدون اینکه بخواهم در داوری مانا راه افراط بروم، گمان میکنم تا به اینجا مانا این توفیق را داشته که نبض زمانهی خود را در دست داشته باشد و منعکس کنندهی حسرتها و امیدهای جامعهای بیدادکشیده باشد که غروری زخمی دارد اما با صلابت در برابر ستم ایستاده است.
فکر میکنم داوری زمانهی مانا، داوری مثبت و مهرآمیز از او و آثار اوست. کماند کسانی که از آثار مانا به هر دلیلی رو بگردانند یا تصویری از او را در خور طعن بدانند. در توفیق هنر مانا همین بس که رجانیوز کوشید آثاری را که مانا برای جنبش سبز کشیده بود، به همان شکل و با دست بردن در رنگها، جعل کند و به سود خود مصادره کند. اینکه دشمنان او هم ناگزیر به دریوزگی او آمدند، نشانهای از عبور مانا از مرزهای تنگنظرانه و پیشپاافتادهی هنر کلیشهای و شعاری است.
وا این چرا کامنت بی نام من را فرستاد؟ یادم رفت اسمم را بنویسم. من بودم.
———
خوب حالا اسمات هم آمده 🙂
سلام
آقای محمد پور از شما که به قول سیمای جمهوری اسلامی خارج نشین هستید سوالی داشتم.
میدانم که چه دروغ های بزرگی از این سیمای بی بضاعت و فقیر تبلیغ شده است و منشا ومنبع چه فسادهایی است.مثلا ان برنامه ها راجع به مهاجرانی را هرکس نداند واطلاعاتش خوب نباشد ویا جوابیه مهاجرانی را نخواند -که کثیری از مخاطبان هم چنینند-سیمای فاسد به هدفش میرسد.اما درهرحال انچه میشود درمورد همه برنامه های این چنینی با طعم سیاست که از سیما پخش میشود حداکثر بااطمینان وعقلا و منطقا قبول کرد عدم اعتماد واطمینان به صادق بودن در اطلاعاتی است که بیرون میدهد نه اینکه از پیش یکسره حکم دروغ بودن بدهیم.حتما ملتفت هستید که تفاوت این دو حکم چیست؟
امشب از همین سیما برنامه ای پخش شد که که تصاویری از حمله پلیس یک دولت خارجی را نشان میداد به عده ای از مردم.زیرنویس نوشته بود حمله پلیس لس انجلس برای اعتراضات ارام و بی بدون اغتشاش مردمبه دولت امریکا.برای اجلاسیه گروه ۲۰-جایی هم حمله و ضرب و شتم نسبت به دانشجویان را نشان میداد وگوینده ای میگفت اینها تصاویر حمله پلیس به مردمی است که نه شعار براندازانه میدادندو نه صد براندازی داشتند ونه اغتشاش میکردند و …حالا اولا میخواستم درحد اطلاعتان اگر چیزی میدانید بفرمایید که صحت این برنامه و این قضایا را تا چه حد میدانید.البته میدانم که این صدا و سیما چگونه فیلمها را وصداها و تصاویر را خوب بهانگونه که خودش میخواهد اراسته و پیراسته میکند و بعد پخش میکند!این را هم معتقدم که اینجا یک گاف بزرگ رخ داد.ان گوینده درواقع به طور تلویحی همه ان سرکوب وحشیانه ای را که به هزار طرفند انکار میشد تایید واثبات کرد.یعنی گفت ماهم مردم را برای شعارهایشان گرفتیم و زدیم و کشتیم و…ولی انها مردم را برای اعتراضی ارام زدند و مجروح کردند.!خیلیبرایم این قسمتش جالب بود.یعنی هر برنامه ای که پخش میکنند بیشتر دل مرا میرمانندوعقل مرا ملتفت میکنند.وقتی میدانم که مثلا فلان جای مستند مهاجرانی -من خودم ان را دیدم-صحنه سازی مضحک واشکاری بود که نااگاهان را میفریبد نه اگاهان را ویا فلان مطلب در مورد مهاجرانی دروغی بیش نیست-که خودم از چند و چون قضیه خیلی پیشتر اگاه بودم. واقعا میخندیدم والبته گریه هم میکردم .به هرحال بنیاد اعتماد به سیما اکنون براب است.جایی گاف بزرگ دیگری هم دادند به این عبارت توجه کنید:روشدن قضیه همسران اول ودوم مهاجرانی ودرنتیجه فساد اخلاقیش!حتما متوجه گاف این جمله میشوید.بابا اینا خیلی قاطی کردند واصلا بدجوری درمونده شدند.دوما میخواستم نظر خودتان را دراین موارد بنویسید.میتواند موضوع جالبی برای انتقاد وموضع گیری نسبت به صدا و سیما باشد.این طور نیست؟به هر حال خوشحال میشوم اگر درباب توضیحاتی که خودم درمورد این برنامه درمورد حمله پلیس خارجی به …دادم توضیحات و نظرات خودتان را بفرمایید.وگر نه ملالی عارض نیست. پاینده ویابنده مقصود باشید.بدرود . درضمن ایمیلی که میبینید واقعی نیست وبه ان چیزی نفرستید.
————
دربارهی این تبلیغات دروغبنیاد صدا و سیما من بسیار نوشتهام در این وبلاگ حتی خیلی پیش از وقوع کودتا. این بازیهای رسانهی میلی تازه نیست. تصویر کریه و سیاه دادن از هر کس جز نظام سیاسی ایران قاعدهی همیشگیشان بوده است. همه جای دنیا ممکن است خشونت رخ بدهد اما تفاوتِ بزرگ در میزان و شدت آن است و نحوهی رسیدگی به اشتباهات. جای بحثاش اینجا نیست. شاید یادداشتی جداگانه دربارهاش نوشتم. کمی همین وبلاگ را بگردید، نمونههای زیادی از این موارد نقل کردهام – در سالهای قبل از کودتا.
د. م.
چرا نسل انقلاب باید اعتراف کند؟
نویسنده: بهزاد راد
http://www.emruznews.com/2010/06/post-1907.php