خوانِ کرم… (۴)
همیشه ضرورتی ندارد در توصیف و تعریف کرم و سخاوت کسی چیزی بنویسد:
لب ببند و کف پر زر بر گشا
بخل تن بگذار و پیش آور سخا
ترک شهوتها و لذتها سخاست
هر که در شهوت فرو شد برنخاست
این سخا شاخیست از سرو بهشت
وای او کز کف چنین شاخی بهشت
عروه الوثقاست این ترک هوا
برکشد این شاخ جان را بر سما
تا برد شاخ سخا ای خوبکیش
مر ترا بالاکشان تا اصل خویش
یوسف حسنی و این عالم چو چاه
وین رسن صبرست بر امر اله
یوسفا آمد رسن در زن دو دست
از رسن غافل مشو بیگه شدست
یکی از مصادیق ترک لذتها و شهوتها – یعنی یافتن این رسن استوار – همین است که آدمی چیزی نگوید و ننویسد. این ترک گفتن و نوشتن، آزمون سخاست. لب ببند وقتی متعاقباش واو عطف میآید و آنگاه کف پر زر برگشودن، معنای عطف نمیدهد لزوماً. لب بستن مقدمهای است برای کف پر زر برگشودن. یعنی «هر چه در این پرده نشانات دهند | گر نستانی به از آنت دهند». پس سکوت باید. تا همینجا هم بیگاه شده است.
يادداشتهای مرتبط
[تذکره, رمضانيه] | کلیدواژهها: , رمضانيات, رمضانيه, سخا, سکوت, عروةالوثقی, کرم
با سلام اقای محمدزاده من در خواندن نامه ۷۲ شماره ۱۳۰از نامه های عین القضات جلد دوم دچار بد فهمی شدم اگر ممکن است با توجه به مطالعاتی که در این زمینه دارید مرا راهنمایی کنید ایشان میفرماید: …… چندین هزار را درد طلب بگیرد و یکی از راه راست نیفتد…….در اینجا از راه راست نیفتد به چه معناست؟ با تشکر
سلام. جملات قبل و بعد همین بند از نامه منظور را مشخص میکند. بحث در مراتب سلوک است: به شک رسیدن؛ گرفتاری طلب پیدا کردن؛ به راه راست افتادن (این بخش نامه تصحیف شده گویا از قسمت بعد مشخص میشود)؛ در راه راست بودن و گرفتار ملال شدن (قبض). و آخرین مرتبه شایستگی حضرت پیدا کردن. برای عینالقضات همهی اینها مراتب و درجات سلوک است و هیچ کدام به خودی خود کفایت نمیکند: نه شک، نه درد طلب، نه در راه راست بودن، نه ملال. اینها مقدمه است برای شایستگی حضرت پیدا کردن. و از میان این همه رهرو نادرند کسانی که به این منزلت برسند. برای او این منزلت در هر عصری فقط نصیب یک نفر میشود. خلاصهی بحث این است.