طلایی،‌ سرخ و سیاه: غ . . .غ . . .غ

زنی حدوداً شصت ساله و کوتاه قد. گیسوانی طلایی. کت و شلواری سرخرنگ و کفش و جوراب‌هایی سیاه. کیف دستی سرخرنگ و گردن‌آویزی با نقش سیاه. تمام ترکیب این زن فرانسوی تبار، به جز گیسوان‌اش یا سرخ است یا سیاه. شانتال موف،‌ استاد درس «علوم بشری و منظرهای آن» است که امروز نخستین جلسه‌ی کلاس‌اش بود. تا دقایقی پیش موضوع بحث ماکس وبر و تئوری سیاسی او بود. یک ساعتی طول کشید تا لهجه‌ی غلیظ فرانسوی‌اش را در زبان انگلیسی هضم کنم. تمام «ر»ها را بلااستثناء «غ» می‌گوید از جمله نام مرا «داغی‌یوش» می‌خواند! تمام «ها»ها را غیرملفوظ می‌بیند و «هانا آرنت» برای‌اش «آنا‌ آرنت» است! به جای «هی‌یر»‌می‌گوید «ایغ». «رشنال» را «خشنال»‌ می‌خواند. خداوند به ما صبر بدهد با این لهجه‌ی استاد. فهرست درازی دارم از غ‌های غریب و خنده‌دارش اما استادی است مسلط و با سواد. عجالتاً می‌روم که وقت تنفس کلاس تمام شده است.

بایگانی