دینِ لیبرالیستی

سخنان تازه‌ی خاتمی را خواندم. خاتمی در چند مورد وارد حوزه‌ی تحلیل فلسفی و سیاسی شده بود که به اعتقادِ من جای بحث بسیار دارد. خوب دین فاشیستی که معلوم است چیست و خود را در همین دو دهه‌ی اخیر به بهترین وجهی نمایش داده است. به نظرِ من خطاست که مدعی شویم فاشیسم دینی تازه متولد شده است و از ابتدای انقلاب نبوده است. داوری کردن درباره‌ی آن ایام برایم سخت است و بیم قصور در آن را دارم پس واردش نمی‌شوم.
اما تعبیر لیبرالیستی از دین یعنی چه؟ این حرف خاتمی برای من عجیب است. عینیت این تعبیر کجاست؟ مقصودش کسانی است که می ‌گویند دین باید مطلقاً از عرصه‌ی اجتماع حذف شود؟ فکر نکنم بتوان تلقیِ این دسته از مخالفین حکومت دینی را تلقی لیبرالیستی از دین نامید. این تلقی، برداشتی افراطی و حتی غیرعلمی از مسایل جامعه‌شناختی است. کاش خاتمی روشن‌تر می‌گفت که مقصودش از دین لیبرالیستی چیست؟ اتفاقاً محافظه‌کاران به خود او می‌گویند که طرفدارِ دین لیبرالیستی است. این حرف پر بیجا نیست. به گمانِ من خاتمی و مهاجرانی در مشیِ دینی‌شان لیبرال هستند. آن وقت از چنین فردِ فرهیخته‌ای بعید است که جوری از لیبرالیسم سخن بگوید که بوی دشنام و استهزا از آن به مشام برسد.


روزی که سخنرانی «پلورالیسم و لیبرالیسم: آرمانگرایی بیش از حد» را در دانشگاه با دو سه نفر دیگر داشتم، مخصوصاً عنوان کردم که در ایران تعبیر «لیبرال» همیشه به عنوان دشنامِ سیاسی به کار رفته است. در قاموسِ فرهنگِ فلسفی و سیاسی، لیبرالیسم و پلورالیسم شانه به شانه‌ی هم حرکت می‌کنند و آکادمیسین‌ها حتی گاهی به صراحت آنها را معادل هم می‌گیرند.
آقای خاتمی که رسماً و علناً تئوری کثرت‌گرایی را با لوازم و توابعش در برنامه‌ی کارِ خود قرار داده بود، نباید این طور بی‌پروا و بدون توجه به سخنانِ پیشینِ خود عباراتی را به کار ببرد که چنین باری داشته باشند. در خوشبینانه‌ترین حالت می‌توان گفت که خاتمی از سرِ سهو و بی‌دقتی این‌گونه سخن گفته است. سیاستمداران ما یا نباید مباحث تئوریک فلسفی و سیاسی را پیش بکشند، یا حداقل قبل از سخنرانی‌شان با رییس دفتر یا مشاور مخصوص‌شان مشورت کنند و الفاظ و تعابیر را سبک و سنگین کنند. البته سخنانِ خاتمی بسیار شیوا و دلنشین بود، اما نمی‌شود آدم اهل اندیشه و فعالیت فلسفی و علمی باشد و از شنیدن این تعابیر غیر دقیق آشفته نشود. شنیدن این سخنان از خاتمی برای من عجیب است. کاش همگی حافظه‌ی خوبی داشتیم و حرف‌هایی را که چهار یا پنج سال پیش گفته بودیم به یاد می‌آوردیم.
من درک می‌کنم که یک مسلمان باید دغدغه‌ی صیانت از دین را داشته باشد. این بسیار مهم است و اگر من هم در این مقام باشم، قطعاً تمام تلاشم این خواهد بود که از این وادی خارج نشوم. اما مجاهدت عقلی و سیالیت فکری رکن مهم این ماجراست. خاتمی به این عرصه نزدیک می‌شود، اما لوازمش را نمی‌پذیرد. خاتمی آن سخن را از سر دلسوزی و غمخواری برای یکپارچگی دیانت و اسلامیت گفته است. من به این احترام می‌گذارم و مقبولِ من است. اما حتی از دین هم نباید این طور پریشان دفاع کرد.

بایگانی