امروز با صاحب سیبستان سخن میگفتم. ظاهراً با این بلایی که سر امتی آمده بود، شوق نوشتن از دلِ او رمیده است. نمیدانم از چه روست، ولی باید هنوز آن صفحه را سامان داد. کسانی که به آن وادی سر میکشند بدانند که هم میتوانند مطالب پیشین را بخوانند و هم نظراتِ پای آن مطالب را. همه چیز به جای خویش باقی است. با این تفاوت که پای مطالب قدیم نمیتوان نظر داد. اگر راهی یافت شود که آن را به سامان آوریم، حتماً درستش میکنیم. یکی این عزلتِ نشینِ نازکدلِ ما را به سخن آورد که در شوقِ آتشِ آبی و عقلِ سرخش مُردیم!
مطلب مرتبطی یافت نشد.