این ایرادی است که به خود من هم خیلی وقتها وارد است. خیلی اوقات پیش میآید که چیزی مینویسم بدون توضیح و پر ابهام. بعد مجبور میشوم سه چهار تا پست دیگر بنویسم تا ابهام بر طرف شود. مهدی درست میگوید که یقهاش را گرفتهام. خوبی وبلاگستان هم همین است. نمیشود همینجور چیزی بنویسی و توقع داشته باشی همه در بست حرفات را بپذیرند. اما من به خودم حق میدهم یقهی مهدی را بگیرم وقتی میبینم حرفاش نادقیق است. روح حرف مهدی – روح بحثاش به قول خودش – هر چه باشد نیاز به این همه حشو و زوائد نداشت. شاید اگر مهدی مختصر و مفید دو سه پاراگراف همان روح بحثاش را مینوشت و معمار و مهندس و روشنفکر را یکی نمیگرفت، من اینجور یقهاش را نمیگرفتم. یادداشت قبلی را اصلاح کردم. بخش مربوط به نشانهشناسی خط خورد و به جایاش دو لینک دربارهی نشانهشناسی در پایان اضافه شد (برای اینکه علاوه بر مهدی یقهی خودم را هم گرفته باشم!). ولی دربارهی معماری و روشنفکری من هنوز با مهدی دست به یقهام. فعلاً هم دارم میروم ناهار. باز میگردم و با حوصلهی بیشتر مینویسم.
پ. ن. خوب. من از ناهار خیلی وقت است برگشتهام و لازم است یک حاشیه را دربارهی عنوان مطلب قبلیام اضافه کنم. مهدی میگوید نمیداند مشاهدهی پخته کدام است و خام کدام. بگذارید یک مثال بزنم تا روشن شود. در عرف علمی، کسی که به جمعآوری دادهها (دیتا) میپردازد، تا زمانی که این دادهها را پردازش نکرده باشد، دادههایاش خام است. دادهها که پردازش شد تازه میتوان از دلِ آنها تئوری بیرون کشید و قضیه ثابت کرد و قانون کشف کرد (به عبارتی به دادههای پردازش نشده خام میگویند). پس هر مشاهدهای تا زمانی که تحلیل نشود و نتیجهی خاصی از آن گرفته نشود خام است در عرف علم. بر همین سیاق، وقتی میگویم مشاهدات مهدی خام است مقصودم این است که این مشاهدات را هر کسی میتواند بکند و هر کسی میتواند روایت کند اینها را. مهم این است که من و شما چگونه نحوهی روایتمان با روایت بقیه فرق دارد و از همه مهمتر چه تحلیلی ارایه میدهیم که امتیاز مهمی بر سایر تحلیلها داشته باشد. وقتی تحلیل ما از دادههای خام دقیق، علمی و سازوار باشد، آن وقت میشود گفت به نتایج پختهای رسیدهایم. تمت اشارتنا فی باب «خام» و «پخته»!
مطلب مرتبطی یافت نشد.