خشت اول چون نهد معمار کج . . .

این‌جا که من نشسته‌ام سه چهار نفر خیلی جدی مشغول کار هستند. ظاهراً تا زمانی که نیازی به کمک فنی من نباشد، وقت‌ام آزاد است. پس برگردم به همان ماجرای یقه‌گیری نوشته‌ی سابق. نظر امین را لحاظ کرده‌ام و دو سه خط مختصر مهدی را هم دیده‌ام. هنوز منتظر صاحب سیبستانم که توجیهی موجه‌تر برای ادعاهایی که کرده است ارایه کند. عجالتاً قبل از این‌که آن بحث قبلی از مدار خارج شود یا از «روح بحث» خالی شود، یکی دو نکته را تکرار کنم شاید از ابهام‌های بعدی جلوگیری کند. مهدی نوشته است که: «در پیچیدن در معنای مهندس و معمار و آرشیتکت کمی دور از روح بحث است که در الفاظ نمی پیچد. راست این است که من اینها را در یک حوزه معنایی به کار می برم و برای آنچه می خواهم بگویم کفایت می کند.» نخست این‌که کار من در پیچیدن در الفاظ نبود. حرف من اصلاً بحث در باب لفظ «مهندس»، «معمار» و «آرشیتکت» نبود. دوباره تکرار می‌کنم: معمار و آرشیتکت هر دو یک نفر هستند. به هر معماری ممکن است – و در ایران بیشتر – مهندس بگویند. اما به هر مهندسی، معمار نمی‌گویند: مهندس مکانیک هم داریم، مهندس برق هم داریم، مهندس عمران هم داریم. پس، بحث بر سر تفاوت معنایی و کارکردی «معمار» (همان «آرشیتکت»)، «بساز بفروش» (پیمانکار ساختمانی و حتی بنّا) و «روشنفکر» است.

اعتراض من فقط به این نیست که مهدی مهندس و معمار و آرشیتکت را یکی گرفته است. مهدی کلمه‌ی «معمار» را خیلی بی‌دقت و سیال به کار می‌برد، که استفاده‌ای است غلط‌ انداز که پیامدهای نادرست‌تری هم به بار می‌آورد. بعد از این، و مهم‌تر، این‌که مهدی تناسبی مستقیم میان معماری (حال به هر معنایی که گرفته است) و «روشنفکری» بر قرار کرده است. این خطای بزرگتر مهدی است.

مهدی به سادگی می‌توانست درباره‌ی «توسعه» حرف بزند و بگوید که در توسعه چه عواملی دخیلی است و مثلاً نوسازی چه جایگاهی در ایران دارد و اصولاً به چه چیزهایی نوسازی می‌گویند (مقصود همان مدرنیزاسیون است؟). حالا مهدی با این بنای بحث تازه باید بگوید لبّ حرف‌اش چی‌ست؟ بازی کردن با معنا و مفهوم‌ها کار درستی نیست. وقتی کلمه‌ی معمار را به کار بردی و گفتی: «مقصودِ من از معمار آنی نیست که همه می‌فهمند. معماری همین است که من می‌گویم و اراده می‌کنم»، لغزش بزرگی مرتکب شده‌ای. تنها راه اصلاح‌اش این است که بگویی این‌جا را شتابزده نوشته‌ای نه این‌که دوباره بر همان خطا پافشاری کنی و بخواهی جوری توجیه‌اش کنی. مثال بی‌شمار می‌شود زد که چرا چنین همانی‌ها و بی‌دقتی‌های لفظی و معنایی منجر به خطاهای بزرگتر می‌شود. امیدوارم همین اشاره کفایت باشد.

من بر این باورم که حتی اگر مهدی می‌خواسته یا بخواهد سخن منسجم و محکم و آزمون‌پذیر و متینی بگوید، با این مؤلفه‌ها و مقدمات، تمام حرف‌اش مخدوش خواهد شد:
خشت اول چون نهد معمار کج
تا ثریا می‌رود دیوار کج
مهدی بهتر است خشت اول را همان اول درست کند تا دیوار استدلال‌اش تا ثریا کج بالا نرود.

پ.ن. مثل این‌که برق وبلاگستان دوباره برگشته است. خدا را شکر! دیگر آدم کورمال کورمال توی صحرای بیکران وبلاگ‌ها مجبور نیست بچرخد!

مطالب مرتبط:
از مشاهده‌ی خام تا تئوری‌پردازی خام‌تر: سهل و ممتنع‌ صاحب سیبستان
درباره‌ی معماری و روشنفکری و دقت

بایگانی