ما اسلاموفوبها!
پاسخ مهدی را به انتقادی که از او شده بود الآن خواندم. چند نکته را در حاشیه میافزایم، شاید بعضی مبهمات را توضیح دهد. پیش از هر چیز مانند سایر دوستانی که برای مهدی نظر دادهاند، من هم ادامهی این بحث را بیمورد میدانم: «روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد»! نمیشود همه را راضی نگه داشت.
اما من فکر میکنم مسأله بیش از راضی نگه داشتن افراد است. به دلایلی نسبتا روشن در میان ما ایرانیان بالاخص، نوعی حساسیت منفی و غیرعقلانی نسبت به هر چه که به هر نحوی به دین و خدا مربوط باشد به وجود آمده است. البته، اهل عقلانیت انتقادی (نه بهانهگیریهای انفعالی) بهتر میدانند که اینها بیشتر واکنش است تا کنش. ملت جوری حرف میزنند که هر کس مثلا زمانی از شریعتی یا آل احمد خوشش آمده باشد (یا اصلا همین الآن خوشش بیاید) چه موجود مهیب و ضد انسانیتی است! این همه سادهاندیشی واقعا جای حیرت دارد. این یعنی ما آزادی و حقوق بشر را میخواهیم فقط برای کسانی که مثل ما فکر کنند. من فکر میکنم اگر آزادی و احترام برای عقاید بشر (نه لزوما اعمال آنها) یک تکلیف انسانی و جهانی است، همه را شامل میشود بدون استثنا حتی دشمنان فکری ما را. تا به کسی برای سخن گفتن تریبون ندهی و بخواهی مدعی شوی که فلان گروه چون به نظر من عقایدی افراطی دارد باید ساکت شود، قدم به قدم به نوعی فاشیزم نزدیک شدهای که قربانی آخرش خودت خواهی بود.
این دربارهی کسانی است که واقعا اهل افراطند و افکارشان انسانستیزانه است، چه برسد به کسی مثل مهدی که من او را اصلا و ابدا چنین نمیدانم. من شاید به مهدی انتقاد داشته باشم و انتقادهای سختی از او بکنم. اما کاری که او کرده است در رادیو زمانه بدون هیچ تردیدی ستودنی است. من از او توقع کمال ندارم. او هم ممکن است مانند هر انسانی اشتباه بکند. اگر ما سوء نیت نداشته باشیم و با بغض و کینه به موضوع نگاه نکنیم قطعا میتوانیم گفتوگویی سالم ایجاد کنیم. رادیو زمانه طفلی نوپاست. بیایید اینجا لااقل ثابت کنیم که ما ایرانیان توان تحمل یکدیگر را داریم با هر کیش و مسلک و آیینی که باشد. رادیو رسانه است نه یک پادگان نظامی. یک رسانه را میشود با خود رسانه نقد کرد و از آن پاسخ طلبید. رادیو میتواند در نهادهای جامعهی مدنی نهادینه شود و خوی و خصلت آنها را بگیرد. بعضیها جوری از رادیو زمانه و مهدی صحبت میکنند که انگار آنجا پادگان است و مهدی تیمسار پادگان! من فکر نمیکنم چنین چیزی واقعیت داشته باشد. در عمل هم میتوان این فرضیه را آزمود. میتوانیم رادیو زمانه را رادیویی مردمی و پاسخگو بسازیم. به من و شما بستگی دارد. پیشفرضهای ذهنی و جهتگیریهای سیاسی را اگر داخل ماجرا نکنیم، راه را بر خیلی سوء تفاهمها میبندیم.
من خیلی از واکنشهای عجیبی (یا چه بسا طبیعی) را که نسبت به رادیو زمانه دیدهام، عمدتا برآمده از این افکار اسلامستیزانه و اسلاموفوب میدانم. هر گردی گردو نیست. اسلامهای متعدد و فراوانی وجود دارند و لزوما هر وقت گفتیم اسلام، مراد و مقصود طالبان و بن لادن و حتی جمهوری اسلامی نیست (اگر چه تمام تفسیرها و خوانشها از دین اسلام به یک اندازه تاریخی هستند و جایگاه خود را در تاریخ اسلام دارند). عجیب است که هنوز رادیو زمانه هیچ کاری نکرده است و هیچ سخن و موضع سیاسی یا دینی از خودش بروز نداده، صداها بلند شده است که آی فلانی روزی از شریعتی خوشش میآمده و امروز هم خودش را وامدار او میداند. بارها نوشتهام که فاشیزم به هر لباسی در میآید چه آن لباس، لباس دین و تقوا باشد یا لباس روشنفکری و لیبرال بودن و لاییک بودن. ما همگی پتانسیل این را داریم که یک چیزی را برای خودمان مقدس کنیم و با آن به پیکار دیگران برویم. جهان واقعا متکثر است. منطق عملی زندگی در جهان، منطق صفر و یک نیست. بیایید نه اسلاموفب باشیم نه لیبرالوفوب! کمی اگر متواضعتر باشیم خیلی از مشکلات حل میشود.
[وبلاگستان] | کلیدواژهها:
تا وقتی دینتونو توی حلقوم بقیه نکنین خوبه، ولی متاسفانه اونو (از جمله) با سیاسی کردن قاطی زندگی همه می کنید. دین هر کس به خودش ربط داره.
***
عزیز دلانگیز!
ما کجا دینمان را در «حلقوم بقیه» کردیم؟ در ضمن این «بقیه» کیها هستند؟ من اگر جای شما بودم از خودم تنها حرف میزدم. در این نوشتهی من و خیلی از نوشتههای قبلی مشخص است که از نظر من دین و سیاست ربط و نسبتشان به هم چیست. پس توضیح دیگرتان هم توضیح واضحات و کاملا بیجا بود. از همان اول که جملهتان را نوشتهاید با پیشفرض شروع کردهاید که یکی هست که دارد دیناش را به زور به مردم میفروشد. دوست عزیز! این یک آدرس را عوضی آمدهاید! آن کسی که دینشان را در حلقوم بقیه میکند ما نیستیم. سوراخ دعا را گم نکنید لطفا!
“… اما کاری که او کرده است در رادیو زمانه بدون هیچ تردیدی ستودنی است…”
“عجیب است که هنوز رادیو زمانه هیچ کاری نکرده, صداها بلند شده…”
بالاخره کاری شده یا نشده؟ اگر “هیج کاری” نشده چه چیزی را بناست “ستایش” کنیم؟
***
مقصودم از کاری که او کرده است نفس راهاندازی رادیو زمانه است. خود این ایده قابل ستایش است. همین. حالا شما دوست دارید از منظر ملانقطی ماجرا را ببینید و نوشتهی مرا بخوانید، قصهی دیگری است.
نظر من بر اساس همین مطلب شما بود.
فرقی نمیکنه در مطالب قبلی چی نوشته شده باشه.
به این نکته دقت کنید که شاید از اونهایی نباشید که مستقیمآ دین رو در حلقوم بقیه می کنند، ولی با استناد به دکتر جاده قدیم و آل احمد عملآ تسهیل کننده این امر هستید. هیچوقت فکر کردید که جناه باصطلاح مسلمان اصلاح طلب در واقع فقط نقش وازلین باصطلاح اقتدار گرایان را بازی میکند و خواهد کرد؟ به عنوان دیگه اینکه هر دو سر و ته یک کرباس از آب در آمدند، فقط یکی با اره سر می بره یکی با پنبه. شریعتی و آل احمد رو هم نگه دارین برای خودتون.
ما نه فاشیستیم، نه اسلاموفوب. ما فقط آزادی اندیشه و بیان میخوایم.
امیدوارم این یکی نظر روشن تر بود.
***
چه عرض کنم خدمتتان؟!
به نظر شما پرهام فارسی بلده؟؟
salam,
man chon hich tori natoonestam bahatoon tamas begiram majboor shodam be jaye dar az panjare biam too,vagarna sohbatam be matlab shoma rabti nadare, harf e man az sar e deltangie. hatman mibakhshid,
in tarabestan e shoma harf nadare, migam harf nadare yani aaaaaaaaaalie ha!
amma dar bakhsh e soroodha ke kheyli ham chizhaye qashangi ro gerdavari kardin, jaye 2 ta kar khalie, yeki HAVA DELPAZIR SHOD va yeki dige ham BARKHIZID.
man nemidoonam tooye in kharababad e europa shoma inaro az koja avordin, amma man baad az margam ham azatoon sepasgozar khaham bood.
bargharar bashid
Mercede