از خواندن این مطلب سعید حنایی کاشانی شگفت زده شدم بسیار. او خواسته است آشوری را نقد کند، اما تنها شیوهی طعنه زدن و بهانهجویی را پی گرفته است. من خود به جای تولرانس، بسیار جاها معادل «مدارا» را نهادهام و البته معادل «رواداری» آشوری را نیز بسیار میپسندم و به دلایلی معادل «تحمل» را از بن نادرست میدانم. دست بر قضا، سعید حنایی کاشانی با آن همه شواهدی که آورده است، شواهدش نه تنها کفایت نمیکند بلکه بیشتر به کاریکاتوری فضلفروشانه شبیه است. هنوز از یاد نبردهام آن نوشتهی قدیمی صاحب فل سفه را در نقد کتاب آشوری دربارهی حافظ. صاحب فل سفه به جای اثبات مدعا و توضیح قانعکننده فقط متن نقل میکند و بعد صرفاً «ترجمهی خودش» و «سلیقه»ی خودش را به جای واژه به خورد ما میدهد و بعد هم مدعی است که در ردِ این معادل «استدلال» کرده است. در برابر permissive شاید بتوان حتی معادل «اباحی» را نهاد، اما «رواداری»؟ بیشتر نوشتن و صدها نمونه از این فرهنگ و آن فرهنگ آوردن به گمان من در این بحث کار عبثی است، چون عملاً بسیاری از مواردی که سعید حنایی با حوصله نشسته و تایپ کرده (یا از جایی کپی و پیست کرده!) اثبات همان گفتههای آشوری در آن نوشته است! پس این همه بحث برای چیست؟ متأسفانه سعید حنایی کاشانی اگر معلم فلسفهی خوبی باشد، بسیار بد ترجمه میکند. صاحب فل سفه را نباید مترجم دانست و خودِ او هم همان بهتر که به فلسفه بپردازد تا بخواهد برای همهی ارکان عالم تکلیف تعیین کند. از این گذشته، نه من، نه سعید حنایی کاشانی، حق داریم از سلیقهی ترجمهای خود به عنوان عین حقیقت دفاع کنیم و آن هم با این شیوه بر کسی چون آشوری خرده بگیریم. آشوری شاید به قدر سن صاحب فل سفه تجربهی ترجمه دارد و انصافاً مترجم زبردستی است. من کار سعید را ناپسند میبینیم. حتی اگر نقدی داشت یا روایتی دیگر، به زبانی بسیار ملایمتر و خالی از این هم طعنهی نهفته میتوانست نوشت. دوستیِ با سعید با جای خود، اما سعید مترجم نیست. سعید مترجم خوبی نیست. این هم یکی از نمونههای آشکار خطاهای او در ترجمه. با این حال باید نوشتهی او را مو به مو خواند (این هم از تبعات ناخواستهی یک نوشته!). شواهد بسیار خوبی در تحکیم انتخاب آشوری دارد! من با خواندن مطلب سعید بیشتر به انتخاب و سلیقهی درست آشوری ایمان آوردم.
مطلب مرتبطی یافت نشد.