تفاوت ایمانها
این روایت را چه بسا شنیده باشید که «اگر ابوذر آنچه را که در دلِ سلمان است بداند، او را کافر میخواند». این روایت را عمدهی شیعیان نقل کردهاند. اشارهی نهفته در روایت، نکتهی ظریفی را دربارهی ایمانِ دینی بر آفتاب میاندازد. سطوح ایمانها متفاوتاند به نسبت سطح دریافت معنوی و معرفتی افراد. شاید امور ایمانی از مناقشهآمیزترین مسایل عالم باشند. من باور نمیکنم که هیچ دو انسانی باشند که در یک مقولهی دینی متفقالقول باشند یا فهم واحدی از آن داشته باشند، چون آدمیان متفاوتاند و مقولات ایمانی، تکیه بر تجربه و ذوق فردی دارند، فهم ما هم از دین در گرو قابلیتِ ماست. لذا در کار دین، جستوجوی یک پاسخ سر راست و بله یا خیر را برای یک پرسش، نامعقول میدانم. چه بسا بسیار پرسشها هستند که بیش از یک پاسخ دارند. البته معنای این حرف نسبیگرایی افسار گسیخته نیست. اصول و قواعدی ناچار باید حاضر باشند. حرف من این است که وقتی به این ادراک رسیدیم که این اندازه در میزان ایمانها و مفاهیم نوسان هست، لاجرم باید اصول و قواعد را تا حد ممکن وسیعتر و با شمولی گستردهتر لحاظ کنیم. کارِ ما تنگتر کردنِ دایرهی دینورزی نباید باشد. چنان که من دین را میفهمم و آنگونه که من به دعوت رسولان الهی ایمان دارم، دین لاجرم باید آغوشی هر چه گشادهتر به روی بشریت داشته باشد. دینی که روز به روز انسانها از ربقهی طاعتِ آن خارج شوند و پیوسته جمع متحجرین و تنگنظران بر آن افزوده شوند، از دین بودنِ خویش افتاده است. آن دین انسانی و لطیف و با سعهی صدر است که وصفاش «یدخلون فی دین الله افواجا» ست. دینی که فوج فوج از آن خارج شوند، دینی است که رو به زوال و رکود و سقوط است. چنین دینی – بهتر بگویم که چنین فهمی از دین – نمیماند و اگر هم بماند سرچشمهی بسی آفات و ضررهاست. شاید بتوان به تفصیل و با متانت بیشتری در این باره استدلال و بحث دقیق کرد، اما شهوداً میگویم که به نظر من، میتوان اخلاق را چندان وسیع گرفت که تنها در ذیل پارهای از قواعد فقهی و شرعی با معنا نباشد و بتواند ورای مرزهای فقهی و تفسیرهای خشک و انعطافناپذیر از دین آدمیان را به هم نزدیکتر کند و خوی و خصلتِ انسانی را بیشتر به سمت فرزانگی سوق دهد. هر کس که ادعای راهنمایی به سوی بهشت دارد و راهِ خود را تنها راهِ بهشتی شدن میداند، یا صاحب کرامتی عظیم است یا شارلاتانی طراز اول! نباید به مردم بگوییم که اگر چنین کردید به بهشت میروید. من اگر بودم میگفتم اگر چنین نکنید چه بسا که از دوزخ برهید. اصلاً چه جای این؟ نه به بهشتاش باید اندیشید و نه به دوزخ. من شاید بایسته بود بگویم که اگر نیکوتر باشید برای خود و همسایهتان در همین زمین بهشتی میسازید و خود و اطرافیانتان از دوزخِ خلقِ تنگ و خصال نامحمود میرهید:
مباش در پیِ آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست!
[دين] | کلیدواژهها:
“فهمهای متفاوت از یک موضوع”. ایم موضوعی است که چندین دههء اخیر اندیشمندان را بخود مشغول داشته.
گمان میکنم وقتی ما میگوییم فهم واحدی از “یک مقوله” وجود ندارد، آیا این “یک مقوله” خود یک فهم نیست؟ یک برداشت نیست؟
وقتی میگوییم فهمهای مختلف از – مثلاً – “دین”، این “دین” چیست؟ اشاره به چه داریم؟ آیا خود همین “دین” یک برداشت نیست؟ یک فهم نیست؟ هست!
پس با این حساب، فهمهای متفاوت از “یک موضوع” وجود ندارند. بلکه فقط یک سری برداشتها، یک سری فهمها وجود دارند.
نمیدانم آیا روشن بیان کردم منظورم را.
وقتی یدخلون فی دین الله افواجا پس از چندی هم یخرجون من دین الله افواجا .آیا به این تعبیر نمی گویم آیه و واجب التامل بلکه فقط تعبیر دقت کردید و نوشتید؟دوست گرامی !دین در آنها در دل آنها داخل نمی شود آنها در دین داخل می شوند ودیگر اینکه بر فرض مخالف باز هم مخالف گفته ی شماست.چون شما بحث گرایش و دین شخصی و فردی را مطرح کردید و تعبیر قرآن می گوید دخولشان فوجیست گروهیست درون نکری و تامل خیلی خاصی در کار نبوده به این دو دلیل از رسول استغفار و تسبیح می خواهد.این ایمانهای افواجی و گروهی بار رسول است .برای او استغفار می آورد.دوست گرامی چرا دقیق نیستید؟
***
نفهمیدم. کجای حرف من نادقیق بود؟ صرفِ استفاده از آن آیه به این شکل مشکل درست کرده است؟ کاری ندارد. آن قسمت را بر میداریم. صدمهای به آنچه من میاندیشم نمیزند. من قصدم «تفسیر» آن آیه نبود به شیوهی مفسرین عظام و طلاب عالیقدر، رفیق!
کامنت خوره داره وبت؟
داریوش خان عزیز! برای مطلب مرتبط با تاسوکی شما کامنتی گذاشتم که منتشر نشد رویت چی شد؟ آقا از درپیچیدن این دوستان حوزوی ما (منظورم دوست ما آقای مازاریان است) ناراحت نشوید. بچه های خوب و با انگیزه ای هستند و البته در حال شدن اند درست مثل خود ما.
***
یاسر عزیز،
من کامنت را ندیدهام. این سیستم امتی ما هر خیلی از کامنتهای سالم را میفرستد توی پستو و در نتیجه گاهی اوقات اینها دیده نمیشوند. لطف کن دوباره بفرست. من هم چک میکنم اگر یافتمش میفرستماش روی صفحه.
ارادت.
پ. ن. نه بابا! آقای مازاریان عزیز است. دغدغههایاش هم از سر درد و ایمان. چه گله و شکایتی؟ سلام ما را به ایشان برسانید.
agar sharab khori jorei feshan bar khak
az an gonah ke nafi be gheyr resad che bak
http://www.ahooyekhotan.blogfa.com
Hi there
Mohajerani hodude 7-8 sale pish harfi zad ke dar zehnam naghsh bast: “dar tadvine ghavanin nabyad dobnale in bashim ke ghavanin EINE din bashand balke bayad donbale in bashim ke KHELAFE din nabashan
In harf un zaman tu un khafaghan kheili be delam neshast
hovalhaq.blogspot.com
hovalhagh.blogspot.com
مطلب تان از این نوشته چه بوده یعنی اینکه خدا در موجودات زمین هست و اگر انسانی زیست دیگر ضرورت به مذهب نیست و نه هم عقیده به خدا داشت. امید به این مطلب روشنی اندازید.
***
دوست عزیز،
یک بار دیگر مطلب مرا بخوانید و با پیشفرضهای ذهنی خودتان تفسیرش نکنید. من هیچ وقت نگفتم مذهب ضروری نیست. آدم هر باوری که داشته باشد لاجرم مذهبی دارد! باز هم نگفتم عقیده به خدا لازم نیست. کارنامهی اعمال هر کسی دست خودش است. این توصیهها کار فقیهان است نه کار من. ایمان را من چیزی فراتر و بالاتر از تجویزهای فقیهانه و دینورزیهایی که بر منبرهای رسمی و دستگاهی تبلیغ و توصیه میشود میجویم و میخواهم. این به نظر شما ایرادی دارد؟!
ظاهرا حضرتعالی با منبع وحی مرتبط هستید که با این صراحت لهجه دیگران را محکوم می کنید وهمه را عوام الناس میدانید دراین مملکت قطعاازان ناکجا ابادی که جنابعالی دران زندگی می کنید فرهنگ وشعور بالاتری وجود دارد ومردم هر چیزی را چشم وگوش بسته قبول نمیکنند.لطف کنید ودیگر در سایت خودتان اینهمه به شعور مردم توهین نکنید.ان از مطلب مفسر بزرگ قران جناب محمد ارکون واین نیز از کافر مطلق دانستن زکریا اگر فردا ادعا کنید که نعوذبالله حضرت رسول گاهی تحت تاثیر هوای نفس چیزهایی میگفته اصلا عجیب نیست اینکه سر نخ این تحقیقات به کجا بند است الله اعلم.خدا همه را از وسوسه شیطان و غرب محفوظ دارد.دکتر حسن نظری
***
آقای «دکتر» بزرگوار!
گمان میکنم در کلاسهای «دکترا» درس «درست و دقیق خواندن» یک متن را به شما ندادهاند! کجای نوشتهی من به «مردم» و شعورِ آنها توهین کرده بود؟! البته قطعاً تصدیق میکنید که همهی مردم فهم یکسانی از دین ندارند (این خیلی فرق دارد با «شعور»). ممکن است آدمی خیلی خیلی هم با شعور باشد، اما فهم او از «دین» سطحی باشد.
نکتهی بعد اینکه من کجا گفتم که محمد ارکون «مغسر بزرگ قرآن» است؟ دوست عزیز! بروید چشم و گوشتان را پاک بشویید و سینه از کینهها خالی کنید. وسوسهی بزرگتر شیطان در دلِ همین کژبینیها و سوء تفسیرهای خودتان است. من کجا ادعا کرده بودم که زکریای رازی کافر مطلق است؟ من کجا فتوا داده بودم؟ مگر خود زکریای رازی زبان و قلم نداشته که با قاطعیت و پردهپوشی باور خود را بیان کند که فکر کردهاید من دارم پردهدری میکنم؟ من از یک ماجرای تاریخی مسلم و قطعی سخن گفتهام. حال اگر با کلیشههای ذهنی شما سازگاری ندارد و شما نمیخواهید واقعیت مسجل تاریخی را بپذیرید، مشکل خودتان است. خدا سلامت نفس عنایت کناد!
نسبت هوای نفس به رسول اکرم را هم شما دارید بر زبان خلایق مینهید. حاشا که من پیامبر بزرگ اسلام را با آن صفات کریمه و متعالی بازیچهی هوای نفس بنامام. این افتراها را به کسی ببندید که مانند شما همه چیز را سرسری میخواند. راستی شما قرآن را هم، این اندازه سهوی و سرسری میخوانید؟!
د. م.
salam bedanid marg hagh ast
akherat hagh ast vahamehyeh ma bayad javabgooyeh amale khodeman bashim.