دیروز در مجلسی تقریباً خصوصی اتفاق استماع سخنان محمد ارکون دست داد. عنوان سخنرانی او این بود: «از منهتن تا بغداد: دگردیسیهای مدرنیت». چیزهایی را که جستهگریخته به ذهنام میرسد مینویسم به اضافهی پارهای مشاهدات.
نخست اینکه این پیرمرد سپیدموی مهربان و خوشمشرب دیگر عملاً پا به سن گذاشته است و واقعیت این است که عمدهی تولیدات فکری و علمیِ خودش را انجام داده و این روزها، روزگار بازنشستگیِ اوست و اندیشههای او جدای اینکه افزودههای مهمی به تاریخ عقلانیت انتقادی معاصر مسلمین است، دیگر دارد تبدیل به تکرار مکررات میشود. گمان میکنم در این سه چهار سالهی اخیر بارها و بارها تعبیر «جهالت نهادینه» را از ارکون شنیدهام. البته ارکون تعابیر و اصطلاحات زیادی را وضع کرده که امروزه در میان اندیشمندان منتقد جای بحث زیاد دارند.
باری ارکون چنانکه در بسیاری از مقالاتاش آورده است، فراوان به کتاب آسمانی مسلمین، یعنی قرآن، عطف عنان دارد و بسیار کوشش کرده است تا باب مطالعهای انتقادی را دربارهی قرآن باز کند. ارکون به خوبی مراحل شکلگیری قرآن را به صورتی که امروزه میشناسیم توضیح میدهد. اگر به زبان قرآن و نحوهی شکلگیری و مکتوب شدن آن نگاه کنیم، میبینیم که این قرآن، آن قرآنی نیست که در زمان رسول الله بود. در آن روزگار، مؤمنین کلام پیامبر را مستقیماً میشنیدند، در متن احوال و اتفاقاتِ آن زمانه قرار داشتند و حتی هنگام خوانده شدن آیات توسط پیامبر، تفاوت لحن او را حس میکردند. خوب میدانیم که، مثلاً، وقتی که ما امروزه شعر مولوی را میخوانیم یا میشنویم، چقدر تفاوت دارد با اینکه خود شخصاً حاضر باشی و خوانده شدن شعر از زبانِ آتشین مولوی را ببینی، بشنوی و حس کنی. این نخستین محل ورود به بحثی است که غوغا و جنجال بر سر آن فراوان رفته است.
ارکون، به زیرکی از حضار پرسید «مصحف» یعنی چه؟ و دو سه نفر بلافاصله – شتابناک – پاسخ دادند که «یعنی قرآن»! و ارکون به حسرت سر تکان میداد که ببینید این است که میگویم زبانام را نمیفهمید! قرآن، آن چیزی است که خود خداوند از کتاب به آن یاد میکند، در حالی که مصحف این مجموعهی مکتوب گردآوری شده و مدونی است که امروزه در برابر ما قرار دارد. قرآن، این نظم امروزی را نداشته، ترتیب و توالی آیات و سور چنین نبوده است که امروز هست. این قرآن صامت است و بیزبان، آن قرآن بر زبان پیامبر جاری میشده است و از دهانِ او استماع میشده و تمامی جوانب و ابعاد شخصیتی پیامبر در نحوهی ادراک و استنباط مؤمنین از کلام خدا اثر داشته است. یکی از اصطلاحاتی که ارکون دربارهی کتاب آسمانی وضع کرده است، «پیکره یا متن رسمی بسته» است و انصافاً ترجمهی این اصطلاح [Official closed corpus] کار دشواری است (مگر مهدی خلجی راهنمایی کند!). خلیفهی سوم زمانی که دستور داد متن واحدی از قرآن تهیه کنند که مرجع رسمی تمام مسلمین باشد، دستور داده بود تمامی نسخههای موجود از قرآن را در آب و سرکه بجوشانند تا هیچ اثری از نسخهی دیگری باقی نماند و همه رسماً از نسخهای واحد، از مصحفی یکسان استفاده کنند که ترتیب و توالی یکسانی داشته باشد. و میدانیم که مصحف امام علی، مصحفی بود بر اساس ترتیب نزول قرآن یعنی با سورهی علق آغاز میشد و به سورهی نصر ختم میشد. این مصحف البته معیار رسمی واقع نشد (خوب یا بدش از داوری من خارج است). ارکون، علیالظاهر، معتقد است که کار امروزِ ما واشکافی انتقادی این «مصحف» است و فهم آن. میشود آیا گفت که ارکون میخواهد از طریق واشکافی این مصحف، به یک نوع تأویل از متن قرآن برسد که آن را از تفسیرهای افراطی یا ناصواب برهاند و برداشتی به روزتر از آن عرضه کند؟
منتظر میمانم که کاتب کتابچه، چنانکه وعده داده است، زودتر به کار گردآوری و ترجمهی آثار ارکون بپردازد که خود خدمتی ارزشمند به جریان اندیشهی انتقادی در اسلام خواهد بود.
پ. ن. اگر از عکسهای قدیم و جدید ارکون چیزی یافتم به این مطلب خواهم افزود.
مطلب مرتبطی یافت نشد.