«تاریخ میگوید، و یک نگاه به هر روز و دور و برهایت نشان میدهد وسیعترین تهاجمها یک امر روزانه، یک واقعیت مداوم لاینقطع بوده است – نه از سوی «خارجی» و بیگانههای برونمرزی، نه گاهگاه و ادواری، نه، بلکه پیوسته از سوی آن «خودی» که آدمیت معیوب داشته ست، که زور میگفته. هجومهای ایلی و«قومی» هیچاند درقیاس با تهاجم هر روزی مداوم همگانی، از خونی که هردقیقه قطره قطره ازتن هرکس مکیده میشود، زهری که هر دقیقه قطرهقطره میدهند به خون و به فکر یکدیگر، از خانهات بگیر تا خودت، هر روز. ازآجدان بگیر تا افسر راهنمایی، از مأمور تأمینات تا مامور مالیات، تا تاجر، تا درس معلم و دشنام «آی نفسکش» بگوی کوچههای سیداسماعیل یا گودهای پشت خیابان شوش یا روی تپههای حصارک. هر کس به حد خود از روی حرص خود دنبال دید تنگ دودهگرفته لجنبسته پیوسته زور میگوید، زهر میپاشد – میگفته است و پاشیده است.» (اصلاحات ویرایشی از من است)
مطلب مرتبطی یافت نشد.