وقتی خبر تعطیلی مدرسه را شنیدم، بیدرنگ به یاد شعر سایه افتادم. شعری که برای روزنبرگها سروده بود:
«خبر کوتاه بود
اعدامشان کردند . . .»
خودتان بقیهی شعر را بخوانید. جالب است، نه؟ مجلهای «اعدام» میشود. ولی چرا؟ چرا این مجله؟ بارها با خودم فکر کردهام که بعضی مجلات ما، مخاطباش تنها قشر معدود و محدودی از جامعه است که شاید شمارشان از دویست سیصد نفر هم تجاوز نکند. و این شمار اندک، عمدتاً تأثیر عمیقی بر جریان کلی اجتماعی ندارند و غالباً آراءشان در حیطهی همان معاشران و همفکرانشان باقی میماند. شنیدم که یکی از اتهاماتشان اشاعهی الحاد بوده است! ظاهراً آراء تازهی محمد مجتهد شبستری باعث آشفتنِ خوابِ آسودهی عدهای شده است. اما گرفتیم که باورهای فقیهی روشناندیش و استادی دانشگاهی که سابقهای درخشان در کار علمی دارد، با باورهای عامیانه سازگار نباشد، مگر این گوشهنشینان عالمِ اندیشه آزارشان به چه کسی میرسد که حالا باید دهانشان را دوخت؟ مگر «مردم» همگی اندیشههایشان به معنای لفظی کلمه همه موحدانه و ناب و خالص است؟ با این حساب باید پارهی بزرگی از جامعه را به جرم اندیشههای ناسازگار با باورهای رسمی به حبس و بند کشید. اما صورت مسأله بسیار سادهتر از اینهاست. اصلاً ماجرا را من تفتیش عقیده و نظارت بر اندیشه نمیبینم. لایهی زیرین ماجرا این است: کینخواهی! اما این کینهورزی از چه روست؟ حسادت؟ این آزار و اذیت اهل اندیشه از کجا صادر میشود؟ همیشه در دیار ما نسبت مجازات و عمل، نامتناسب بوده است. این هم نمونهای دیگر از آن. مگر زیان بیشمار کسانی که در لباس دینداری و با تظاهر به تشرع، آرامآرام ریشهی دین را میسوزانند، کمتر است؟ ضربهای که متنسکان و قشریان ظاهربین به دین میزنند، به مراتب مهلکتر از ضربهای است که حتی روشنفکران دینستیز به دین میزنند (روشنفکران دینورز و دردمند که دیگر جای خود دارند). طرفه آن است که بسیار پیش آمده است که روشنفکران دینستیز، بیشتر به بقا و بالندگی دین یاری رساندهاند، ولی مگر کسی مثل مجتهد شبستری دین ستیز بود؟ امان از زمانی که جهل آلت قدرت به چنگ آورد! سلاح قدرت در چنگ جهالت، بر هم زنندهی «عدل» و «صلاح» است، به ویژه که این سوء استفاده از قدرت به بهانهی دین باشد. آن وقت دین هم قربانی این تنگنظریها میشود. اعدام مدرسه، ماتمی است برای اندکشمار اندیشهورزانی که دغدغهی دین و سلامت جامعه را دارند. مایهی دریغ است که جامهی عدل و سلامت و صلاح گویا بر قامت جامعهی ما ناراست میآید. اما که گفته بود که این تشریف شریف بر بالای کسی کوتاه بوده است؟ افسوس و دریغ. ما میتوانستیم بسی بهتر از این باشیم.
پ. ن. متن پیدیاف مقالهی مجتهد شبستری با عنوان «قرائت پیامبرانه از جهان» در آخرین شمارهی «مدرسه». (حجم فایل حدود ۷ مگابایت است). به اعتقاد من در این مقالهی شبستری گوهر ایمان متجلی است. شگفتا که عدهای بیخرد از چیزی که در آن ایمان موج میزند، الحاد استنباط میکنند! ظاهراً معنای ایمان و الحاد بسیار تغییر کرده است. میبینید؟ قدرت و سیاست، حتی معنای ایمان را هم عوض میکند.
مطلب مرتبطی یافت نشد.