این قضیهی آرامش دوستدار خیلی با مزه شده است. ببینید عدهای معتقدند که آرامش دوستدار با تمام انتقادهایی که از دین و «دینخویی» میکند، در عین ایرادهایی که به او وارد است و عصبانیت و بیمنطقیهایاش، کار مهمی انجام میدهد و آن کار پر رنگتر کردن پرسشگری است. اگر کار دوستدار، مقدمات و نتایجاش این باشد، شاید نتوان چندان خردهای بر آن گرفت. اما نکته این است که اگر هم کار دوستدار عواقب ناخواستهی خوبی داشته باشد، باز هم باید از دوستدار انتقاد کرد. نقد، نقد است دیگر. او نقد میکند، ما هم او را نقد میکنیم. تا اینجا به همان اندازهای که او حق دارد به همهی ما بگوید «افلیج فرهنگی»، ما هم میتوانیم تعابیر مشابهی را به همین بار سنگین جدلی در برابر او به کار ببریم. اما همین که دوستدار از آن موضع پر نخوت پایین آمد و با اعتدال و آرامش شروع به خدشه وارد کردن کرد، میشود با او به گفتوگو نشست.
مشکل بزرگ دوستدار این است که باب گفتوگو با او باز نیست. دوستدار احکاماش را از پیش صادر کرده است. حرفهای تازهاش همان حرفهای سی سال پیش است. اتفاقاً من هم شدیداً معتقدم که باید باب پرسشگری در دین باز باشد و باز بشود. تکلیف مقدسات را باید روشن کرد. نمیتوان به بهانهای اینکه فلان چیز مقدس است، تمام دهانها را دوخت و گفت دین همین است که هست، چه بخواهید چه نخواهید. اگر در روزگار پیشین میشد این حرفها را به مردم قالب کرد، امروز نمیشود. اما دوستدار کار را از پرسشگری و نقد فراتر برده است. تمام حرفِ من این است که اگر هم در کار دوستدار حقیقتی باشد و حسن نیتی، اگر هم بر روش دوستدار خلل منطقی وارد نباشد و تاریخ علم و تاریخ فلسفه مدعیات او را نقض نکند، حداقل ادب نقد اقتضا میکند که دور این بیادبیها و بیرسمیها را قلم بگیرد. وقتی میگویم بیادبی مقصودم این نیست که فلانی به ساحت بزرگ بهمانی اسائهی ادب کرد و نباید بکند. ناسزا گفتن به این همه آدم کوچک و بزرگ و همه را ابله فرض کردن، حکایت از بیماری خود آدم دارد. به هر حالها آدمها آدماند و همهی معارف بشری محصول تجربههای مشترک و جمعی انسانی هستند. چنانکه یک بار دیگر گفتم، دوستدار در نقدش، علاوه بر درشتگویی و عصبیت، شدیداً انحصارگرا و – به قول آشوری – فروکاهنده است. این تقلیلگرایی دوستدار باعث میشود مقدمات مدعیات او ناقص باقی بماند. دوستدار در نقد خود از راه اعتدال خارج شده است. دوستدار میخواهد نقدش هم انقلابی باشد. من به انقلاب کردن – در روزگار معاصر – چه در سیاست و چه در اندیشه باور ندارم. کپرنیک در فهم ما از جهان فیزیکیمان «انقلاب» ایجاد کرد و انقلاب او هم انقلاب شگفتی بود. اما کپرنیک بطلمیوس را به باد ناسزا نگرفت و او را «افلیج» فلسفی یا فرهنگی خطاب نکرد. حال آنکه آن اندیشهی بطلمیوسی قرنها در علم فیزیک قدر میدید و بر صدر مینشست. برای دوستدار، مسأله، مسألهی علم یا فلسفه نیست. مشکل او دین است. مسأله خیلی شخصیتر از آن است که گمان میبریم. تا دوستدار نتواند با «آرامش» و «اعتدال» نشان بدهد که برای او دغدغهی اصلی «علم» است و «فلسفه»، فارغ از تعلقات دینی یا موضعگیریهای سیاسی و ایدئولوژیک، باید به کسانی مثل من حق داد که اعتنای چندانی به سخنان او نکنیم.
هر کس که نقد میکند و نقدش را با زبان تحقیر و کوچک شماردن موضوع نقدش پیش میبرد، رکن نقادیاش سست است. دوستدار نه اولین کسی بوده است که به خط قرمزهای دین اشاره کرده است و نه آخرین کس خواهد بود، اما بدون شک او در شمار تلخزبانترینها و عصبیترین منتقدان دین است. باور نمیکنید؟ نقد کسانی مثل محمد ارکون را بخوانید تا تفاوت اعتدال در نقد و حفظ ادب آن را در مقایسه با کسی مثل دوستدار در یابید.
پ. ن. حتماً این یادداشت وبلاگ آشوری را بخوانید که دربارهی آرامش دوستدار است: «چیرگی بر دینخویی».
پ. پ. ن. امیدوارم صاحب زمانه این شیطنت مرا ببخشد. ولی امروز، یا در واقع دیشب، بعد از این دو سه یادداشت دربارهی آرامش دوستدار، مطلبی را از عبدی کلانتری در نیلگون زمانه دیدم که دو سه نکتهی فنی عجیب داشت. عبدی، «از سوی رادیو زمانه» با آرامش دوستدار مصاحبهای کرده است و حاصلاش را در زمانه میبینید. من دقیقاً نفهمیدم رادیو زمانه شعبهای از سایت نیلگون است یا سایت نیلگون شعبهای از رادیو زمانه؟ لابد به دلیل مشکلی فنی، فایل صدای مصاحبه روی خود سایت نیلگون است که حتماً مرتفع خواهد شد. گذشته از این عبدی تمام ارجاعاتاش به خودش است یعنی کارهای که خودش برای شناساندن دوستدار کرده است. در این کار فی نفسه هیچ ایرادی نیست. به هر حال عبدی از دوستدار خوشاش میآید و سعی میکند او را به عنوان اندیشمندی برجسته به جهانیان معرفی کند. نظرش بسیار محترم است. اما حس میکنم زمانه بهترین سکو و بهترین بلندگو برای این معرفی شده است (در این هم البته فی نفسه هیچ ایرادی نیست). اما این کار کمی بیطرفی رادیو زمانه را زیر سؤال میبرد (که یکی خودش حکم صادر میکند و به خودش و سایت خودش در اثبات یا تحکیم آن ارجاع میدهد). خیلی دوست دارم ببینم اندیشمندی از طیف مقابل هم همین فضا را در زمانه پیدا کند و بعد واکنشهای گروه مقابل را ببینم. داوری کردن قبل از دیدن نتیجه کار درستی نیست. اما چرا عبدی عین همان متون (یعنی تذکرههای آرامش دوستدار) را در خود زمانه منتشر نمیکند؟
پ. پ. پ. ن. (!) کمی دیر است اشاره به این نوشته، اما به هر حال تازه این را یافتهام: نقدی است از شهلا شرف بر آرامش دوستدار با عنوان «هنر نقل قول» که در اخبار روز منتشر شده است. بد نیست این را هم ببینید.
مطلب مرتبطی یافت نشد.