تو به پیغمبر چه میمانی بگو؟
از بر شمردن نمونههای زیادی که این روزها به برکت حضور نیروهای کوتهفکر، درشتزبان و کمسواد در اردوی رسانهای دولت میبینیم، در میگذرم و فقط به یک مورد اشاره میکنم که مناسبت تامی دارد با روزهایی که در آن هستیم و آن مسألهی تقابل حسین و یزید است و رویارویی دستگاه علوی در برابر نظام اموی. بسیار پیش آمده که مخالفان سبزها به شنیعترین زبان و هتاکانهترین بیانی معترضان به وضع موجود را حامیان «سبز اموی» خواندهاند و خود را «نهضت سبز علوی» و بر همین قیاس شعارهاشان را کوک کردهاند. همچنین این روزها بسیار میشنویم که سبزها را در اردوی یزید میگذارند و خود را حسینیان دوران میخوانند.
این قیاسهای ناروا از جنس قیاسهای آن طوطی بود که میگفت: «تو مگر از شیشه روغن ریختی». هر تشبیهی باید وجه شبهی مناسب داشته باشد نه اینکه تشبیهاش پاک بلاوجه و بیربط باشد. بیایید به وضعیت میرحسین موسوی و مخالفان جنبش سبز بنگریم و مروری بکنیم بر حادثهی عاشورا. در زمان امام حسین، او و یاراناش در اقلیت قرار داشتند و با خلیفهی دوم اموی که شهره به فسق بود و بیعدالتی، به ستیز برخاستند. علت رویارویی هم روشن بود: حسین با خلیفهای که او را مشروع نمیدانست، نمیخواست بیعت کند. یزید قدرت سیاسی را در اختیار داشت و متکی بود به حمایت سربازاناش و پشتیبانی تبلیغاتی و رسانهای امویان. در جبههی مقابل، حسین ابن علی از تمام اینها محروم بود. نتیجهی این نبرد این شد که حسین و شمار اندکی از یاراناش در برابر انبوه لشکریان زورمند یزید، به شهادت رسیدند. حال در وضع فعلی، اگر دستگاه حاکم ما بخواهد خودش را بر مبنای این داستان با یکی از کاراکترها مقایسه کند، عقل حکم میکند که مطلقاً وارد این شبیهسازی نشود چون شبیهترین عنصر این داستان به نظام حاکم همان کسی است که در برابر حسین ایستاده بود! عقل میگوید که برای مقابله با جنبش سبز باید راههای دیگری را بیازمایند و البته دیدهایم که کسی به حکم عقل در این روزها گوش فرا نمیدهد.
در وضعیت فعلی، یک سوی ماجرا متکی به نیروی نظامی، امنیتی و پلیسی قدرتمندی است که در ضرب، جرح، قتل و انواع هتک حرمتها هیچ تردیدی به خود راه نداده است. از سوی دیگر، دستگاهی رسانهای دارد که به طور مطلق و محض در اختیار خود اوست و تمام مجاری رسمی اطلاعرسانی مخالفان و معترضان را هم مسدود کرده است. با این توصیف، تنها کسانی که وضعشان شبیه وضع امام حسین است، همین سبزها و پیران میرحسین موسوی میشوند. یا نباید مطلقاً، به دلایل فراوان، واردِ این شبیهسازیها شد یا باید ملتزم به پیامدهای آن نیز بود. ناپختگانی که پشت این بازیهای تبلیغاتی نشستهاند، خبر نداشتند که با این زمینهچینیها، گلولهای که شلیک کردند کمانه کرده و در سینهی خودشان مینشیند تا جایی که ناگزیر میشوند هر وقت کسی مرگ بر یزید هم میگوید با دستپاچهگی کاری کنند و واکنشی نشان دهند که به معنای دفاع از یزید و حمله به حسین بن علی تمام شود. جنبش اعتراضی مردم در این ایام یکصدا فریاد برمیآورد که «این ماه ماه خون است؛ یزید سرنگون است». حال اگر هواداران حاکمیت، میرحسین موسوی را یزید میانگارند، چرا از این شعار در هراساند و آن را برنمیتابند؟ چرا دستی به دعا برنمیآورند و از خداوند ذلت معاویهی دوران را طلب نمیکنند؟
ارزیابی اینکه طرفین ماجرا چه کارهایی کردهاند و چه خطاهایی مرتکب شدهاند، زمان میبرد. اما این نکته که امروز تبدیل به ابزار تبلیغات مخالفان جنبش سبز شده است، نکتهای است اظهر من الشمس: شبیهسازیهای تاریخی آنها نتیجهی معکوس داده و اتفاقاً سبزها را بیشتر در موضع مظلومیت و شباهت به امام حسین قرار داده است. بازی کردن با حقیقت، دین و ایمان مردم و ملعبه ساختن اعتقادات پاک میلیونها ایرانی، عاقبتی ناخوش دارد. شبیه قلمداد کردن میرحسین موسوی به امویان از آن قصههایی است که مرغ بریان را به خنده میاندازد. پیداست کسانی که این نغمهها را سر میدهند، به اندازهی اطفال دبستانی هم از تاریخ اسلام آگاهی ندارند یا گمان میکنند ملت ایران هم به اندازهی خودشان از تاریخشان ناآگاهاند، غافل از آنکه خودِ این نظام اهتمام به نشر تاریخ اسلام در سطح گستردهی آموزشی از دبستان گرفته تا دانشگاه کرده است و زدودن این آگاهی تاریخی علیه امویان و دستگاه آنان تنها با از نو نوشتن تاریخ میسر است. و برای بازنویسی تاریخ اسلام در ظرف تنها شش ماه، وقت کم میآورند.
سیاستبازانِ ناآگاهی که مردم مسلمان و شیعهی ایران را همچون خود ناآگاه میپندارند بهتر است به فکر شیوههای کارآمدتری باشند! این بازیها نتیجهی معکوس میدهد. بهتر است بگردند و ببینند واقعاً چه شباهتی به پیامبر و اهل بیتاش دارند!
شیر را بچه همی ماند بدو
تو به پیغمبر چه میمانی؟ بگو!
دوستانی که تاریخ اسلام میدانند یا با فرهنگ و اندیشهی شیعی آشنایی عمیقی دارند، به سرعت میتوانند نمونههای زیادی این شعبدهبازیهای رسانهای را در ذهنشان مرور کنند. نمونههای دیگری را که به ذهنتان میرسد بنویسید و مطمئن باشید در آخر کار پروندهای قطور از تحریفهای دینی و تاریخی این طایفه را پیش رو خواهید داشت.
کل این تصاویر بخشی از ذاکرهی سیاسی و تاریخی مردم را تشکیل میدهد که با آنها خود را و روابط میان حوادث را میسنجند و معنا میکنند. داورِ این بازی مجازی، افکار عمومی است. کسانی که به این بازی علاقهمندند خوب است سراغی از افکار عمومی بگیرند تا استعارهی مناسب خود و رقیبشان را از زبان آنها بشنوند. همان افکار عمومیای که تا چندی پیش با اشاره به بانیان کودتا آنها را با معاویه برابر میکرد و حالا دیگر جامهی یزید را هم بر اندام ایشان برازنده یافته است. این را از لا به لای شعارهای خود انگیختهی مردم این روزها میتوان شنید. بد ابتلا و استدراجی است از هاویهی معاویه به درک اسفل یزید درغلتیدن!
[تأملات] | کلیدواژهها:
این نوشته مهدی جامی هم خیلی مربوط است و زیبا:
http://sibestaan.malakutonline.org/archives/2009/12/post_783.shtml
اتفاقی که افتاده است این است که در طی شش ماه طومار ادعاهای مختلف نظام مقدس در هم پیچیده شده است. تمام آن ادعاها که سی سال آن را به کار برده و توسعه داده و خود را با آن توجیه کرده است یک به یک بر باد رفته و مصداق هبائا متثورا شده است. به زبان دیگر در این شش ماهه نظام مقدس مرتب ما را شگفت زده کرده است زیرا کارهایی کرده که از قرار اصلا نباید از او سر می زده است. هتک حرمت زنان و مردان در زندان نمونه روشن آن است. در واقع نظام مقدس در این شش ماه مرتب با آن مساله دوره جنگ روبرو شده که بالاخره باید موشک زد یا نزد. و مثل جنگ که سرانجام تصمیم گرفت فارغ از اینکه موشک جان مسلمانان بیگناه را در کشور همسایه به خطر می اندازد باید آن را به کار گرفت، در طول این دوره هم مرتب همان تصمیم را تکرار کرده است. بیگناهان هتک شوند و مصدوم شوند و زندان شوند و به مردم مسلمان وهن وارد شود و زن مسلمه هتک حیثیت شود اینها همه جایز است زیرا جنگ است. آن یکی جنگ سخت بود این یکی جنگ نرم. این با منطق نظامی افسران ولایت نیز جورتر است. اینهمه سخن از جنگ و جنگ و انواع و اقسام آن گفتن هیچ معنایی ندارد جز اینکه صاحب سخن نظامی است و دیدش دید نظامیان است و در اتاق فکرش نظامیان نشسته اند.
آقا اصلا من یزیدم و حقوقم رو از این جامعه میخوام.
وقتی آیت اللهشان شعاری می سازد که در آن هتک حرمت به رسول الله نهفته است و نه شخص شخیص خودش نه پا منبریهایش می فهمند و شعار را اویزه ی زبانهاشان می کنند چه انتظاری از عمله هاشان در خبرگزاریها دارید
————————–
بله. این هم یک نمونهی دیگر است. من نخواستم به آن اشاره کنم اما از این نمونهها باز هم هست.
د. م.
سلام
ببخشید یه چیزی واقعا تکونم میده,این شیعه گفتنای شما تکونم میده,فکر می کنم ماایرانیاییم که داریم یه حرکتی می کنیم,فارق از این دعواهای سنی و شیعه و پیرو هردین و اعتقاد دیگه ای!میترسم از اون روزی که اینابرن وجاشونو کسایی بگیرن که هنوز دودستی چسبیدن به چیزایی که اونااندازه ی یه تاریخ تو سرشون فروکردن!شاید هنوزآمادگی رفتن اینارو نداریم
می ترسم ازتون وقتی اینطوری حرف میزنین
انگارکه ماخودی نیستیم,مایی که همپاتون داریم میایم
مایی که ماوشمانداریم باهاتون ولی انگارشماهادارین
متاسفم
———————————
دوست عزیز،
گویا برای شما سوء تفاهمی پیش آمده و یا حساسیتی به چیزی دیگر دارید. به هر حال عموم مردم ایران شیعه هستند و مسألهی عاشورا مسألهی شیعیان است و مسألهای هویتی است. نگرانی شما بیجاست و دور کردن راه و پاک کردن اصل مسأله. بحث مطلقا خودی و غیر خودی نیست. دوباره مطلب را بخوانید.
د. م.
سلام . من هم اول به اقای موسوی رای دادم و وقتی هم احتمال تقلب مطرح شد با وسواس هر چه تمام ان را دنبال کردم و با خودم هم عهد کردم که برای دنیای دیگران اخرتم را نفروشم بدون در نظر گرفتن القاب و پسوند و پیشوندها مخصوصا از نوع مذهبی. هر چه زمان گذشت نه تنها ادله محکمی بر ادعاهای اولین نیافتم که تناقضات شعاری و گفتاری زیادی هم مشاهده کردم.چه خوش خیال بودیم که بخاطر شعار دروغ ممنوع نه تنها رای دادیم که دل بستیم ولی یادمان رفت که دروغ ممنوع ,حتی برای من شما دوست گرامی.حال کار به جایی رسیده که به خاطر اینکه هنوز عده ای در خیال دزدیدن رایشان حاضر مصادره به مطلوب هر واقعه ای میشوند.
این مدت خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که ایران از تهران و محیط دانشجویی که من و احتمالا شما دوست گرامی در ان زندگی میکنیم بزرگ تر است و رای شهرستانی ها و روستایی ها به اندازه ما محترم است.
. بیایید و جواب بداخلاقی را با بداخلاقی ندهیم
باشد امیدوارم که زمان خیلی زود واقعیت را زلال نشان دهد ولی یادمان باشد اگر روزی بر شما نیزمعلوم گردد که ادعای اولین تقلب درست نباشد همه نتیجه گیری ها و استدلالاتمان نه تنها مخدوش که فرو خواهد ریخت.
—————————
اگر ادعای تقلب درست نباشد، پاسخ این همه خونهای ریخته شده و این هم شکنجهها و فجایع کهریزک را چطور میدهند؟ مسأله دیگر تقلب نیست دوست عزیز. گرفتیم تقلب نشده است، بعدش چی؟ بقیه را چه میکنید؟ همه امیدواریم ادعاهای طرف مقابل درست باشد ولی رفتارهایی که انجام میشود، حکایت از خلاف آن دارد.
د. م.
با تشکر از مفاله زیباتون .
من فکر میکنم تنها چیزی که جامعه رو ازار میده نادانی مردم و سران و دودستدگی میان مردم است کاش کمی بیشتر به قرآن رجوع میکردیم.
فقط شیعیان ؟ چرا فکر می کنید اهل سنت با فلسفه و فرهنگ حسینی و عاشورایی بیگانه اند؟فقط چون به سبک شما شیعیان عزاداری نمی کنند و بر سر وسینه نمی زنند؟جدای از این موارد مقاله تان عالی بود.
—————————–
دوست عزیز،
اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند.
د. م.
عزیز ,من هم نه تنها از حوادث بعد متاسف که منزجرم .یادم نمیرود که وقتی اخبار انها را شنیدم واقعا جز سخت ترین لحظات زندگیم بود ولی سعی کردم احساسی عمل نکنم و سعی در صدد رصد همه جانبه حوادث برامدم و حرفهایی را هم که زدم بر این اساس بوده و هست.البته در صدد تحمیل دریافت خود نیستم.ولی روی این نکته تاکید میکنم که مسیله تقلب پایه این بحث است , تا نتوانیم جواب قاطعی به این سوال بدهیم مثل دینداری میمانیم که درحالی که پایه توحیدی ناقصی داریم سراغ بقیه اصول و فروع دین برویم. امید که در پرتو عقلانیت و بدور از احساسات بتوانیم تصمیم گیری کنیم و همه چیزرا سیاه و سفید نبینیم.
فلسفه قتل …
ادامه مطلب را در وبلاگ مطالعه فرمائید .
با این کار آنها به یاد “قرآن سر تیزه کردن” افتادم
سلام.من اصلا متوجه نشدم بالاخره شما موافق ولایت هستی یا نه؟اگه نیستی به سلامت.جون واسه ولایت تو این کشور ۳۸۰۰۰۰جوون مثل من وتو جون دادن.اگه موافق ولایتی پس وقتی ولی میگه اشتباه کردین قبول کنین که اشتباه کردین.فکر نمیکنین ادم باید اونقدر مرد باشه که بگه خطا رفتم؟دیروز تو خیابونا چه خبر بود؟نکنه اونا هم اجیر شده بودن؟داداشای گلم ابجی های گلم کشورمونو نابود نکنیم.ولله امام حسین از هیچ کدوممون راضی نیست.تعصب سیاسی رو بذاریم کنار یکم فکر کنیم ببینیم کارامون به نفع دین یا کشورمون هست؟من مخلص همه جنبش سبزی ها هستم ولی دارین از بد کسی طرفداری می کنینا.به فکر ایرانمون باشیم نه ایجاد هیجان با توهین به حسین(ع).چو ایران نباشد تن ما مباد