۱۵
آدمی مخفی است در زير زبان…
دکتر سعيد جلیلی. مذاکرهکنندهی هستهای. ديپلمات وزارت خارجه. آينهی ديپلماسی کشور.
اين طنز نيست. حکايت يک فاجعهی تمامعيار فرهنگی و ادبی است. نظام جمهوری اسلامی با برگزاری اين مناظرهها بزرگترین خدمت را به ملت ايران کرد. بليغتر از اين نمیشد توانایی ادبی، زبانی، ديپلماتيک و قابليتهای عقلی و همچنین قابليتهای طنز و تفریح را نمايش داد.
چهرهی کليدی ديپماسی نظام به جز واژگان ظرفیت، فرصت، تهديد، هيچ تعبیر و کلمهی پربسامدی نداشت. در واقع چنان سخن گفتن او انباشته از اين کلمات بود که خود اينها متن سخن او بودند و بقيهی کلمات حاشيه. يعنی اصل سخن، مغز مدعا به مثابهی آجرپارههایی برای تزيين بیسليقهی اين چند کلمهی معدود به کار میرفتند.
سؤالی که پيش میآيد اين است که اين چهرهی ناشناختهی دستگاه ديپلماسی کشور که امروز تشتاش از آسمان افتاده است و همه ميزان «ظرفيت» و چيرهدستی او را در زبان، بیان، مذاکره و گفتوگو دريافتهاند، در اين چند سال مشغول چه مذاکرهای بوده است؟ بهترین و خوشبينانهترين ظن اين است که ضبط صوتی به او داده باشند و سخنان سياستمدار بليغ، خوشسخن و فصيحی را به او داده باشند که هنگام مذاکرات از آن استفاده کنند. تنها مشکل اين است که مذاکره زنده است و دو طرفه. قرار نيست يک طرف بنشيند و سخنانی ضبطشده را گوش کند. پس آيا عجيب است که در اين دورهی تصدیگری سعيد جليلی دستگاه ديپلماسی کشور تجلی تمامعيار شکست سياست خارجی بوده است؟
سعيد جليلی مصداق بارز سخن حکيمانهی حضرت امير است: المرء مخبوء تحت لسانه. پردهای که از کار و وجود، شخصيت و توانايی سعيد جلیلی برانداخته شده، به هيچ شيوهی ديگری جز نامزدی او برای رياست جمهوری فرو نمیافتاد.
تهیدستی فکری، فقر زبانی، زمختی و بیظرافتی سعيد جليلی اگر نشانهی ويرانی و تباهی دستگاه سياست خارجی نباشد، نشانهی چیست؟ او حتی وقتی قرار است از دين سخن بگويد، قشریترين و عاميانهترین روايتها را از دين دارد. يعنی اشعریگری و سلفیگری دست به دست هم دادهاند تا خطوط چهرهی تفکری که در روايت امام صادق مسما به «جاهل متنسک» است آشکار شود.
دانشگاه امام صادق دانشگاهی است (یا بوده است) نخبهپرور. خلاصه و چکيدهی کارگزاران زبدهی جمهوری اسلامی یا دانشوران علم سياست در اين دانشگاه يا تحصیل کردهاند يا تدريس. دست بر قضا سعيد جليلی هم دانشآموختهی اين دانشگاه است. اما کدام دانش؟ نمیدانم. در واقع باید پرسيد اگر ايشان به آن دانشگاه میرفته است در سالهای دانشجويی آيا مشغول کسب علم بوده است يا کار ديگری؟!
اين بلعجبی البته فاجعهای تمامعیار برای دستگاه سياست خارجی است. هیچ عجیب و بعید نيست اگر چهرهی ديپلماسی کشور در نگاه سياستمداران غربی که مخاطب و حریفشان را خوب میشناسند، مهرهی خوبی برای بازی دادن و سرگرمی باشد. نشانهاش اين است که هيچ تحريمی نه متوقف شده است و نه از سرعت آنها کاسته شده است بلکه روز به روز در تزايد بوده است.
جلیلی آيا پيادهای است که بايد وزير میشد؟ يا حتی با این بیان الکن، با اين تفکر و انديشهی ورشکسته و ناتوان، حتی قابليت پيادهگی را ندارد و به دقيقترين تعبير انسان پيادهای است؟ نمیدانم. شايد تعابيری که برای او به کار بردهام درشت باشد. شايد هم از جادهی انصاف خارج شده باشم. اما اينقدر میدانم که حسام به او حس ترحم نيست. حس درد است. درد است از اينکه چطور انسانی میتواند اين همه فرصت، اين همه امکان، اين همه قابليت در اختيارش بوده باشد اما همه را مهمل و معطل بگذارد و اين اندازه در حق خودش ستم کرده باشد و حتی در حد و اندازه و قد و قامت همين نظام جمهوری اسلامی هم نباشد؟
آنچه خوبان همه دارند… در سعید جليلی اندکی از هيچ کدام از توانايیهای شاخص ساير نامزدها نيست. سعید جلیلی نه دريدگی و وقاحت احمدینژاد و هوش شيطانی او را دارد. نه به قدر حداد عادل توانايی چاپلوسی دارد. نه دستاش در اعداد و ارقام مانند محسن رضايی پر است. نه میتواند مثل ولایتی دانشوریاش را – با تمام نقايصاش – نشان بدهد. نه لطافت و خوشمزهگی محمد غرضی را دارد. نه مديريت و فرهيختگی و سلامت فکری عارف را دارد. نه اقتدار زبانی و سخنوری روحانی را دارد. نه میتواند مثل قاليباف لباس تکنوکرات خوشفکر و زحمتکش و ملايم و محبوبی را به تن کند. هيچ اندر هيچ. رنج ضايع سعی باطل پای ريش. بيهودگی و تهیدستی محض. آيا پای اختيار و انتخاب و تصميم مردم در ميان است؟ آيا نظام قرار است برای برکشيدن او متوسل به مهندسی شود؟ آيا غريزه و هوش جامعه متوجه است که باید دورهی تحصیلات تکميلی در زبان، بیان، گفتار و انديشه برای سعيد جليلی بگذارند؟ نمیدانم. ولی تماشای سعيد جلیلی اندوهبار است. تأسف خوردن است برای کسی که احتمالاً واقعاً میتوانست – حتی در چارچوب همان باورها و عقايد خودش – کسی باشد و بشود ولی نيست و نشده است.
جایی در اعماق دلم فکر میکنم باید در حق سعيد جليلی فقط شفقت ورزید. شفقت و بس.
يادداشتهای مرتبط
[انتخابات ۹۲] | کلیدواژهها: , حسن روحانی, سعيد جليلی
مزخرف بود
خداوند شما را با رفيق صدامتان محشور سازد
سالوستان انسان را به ياد گرگي در لباس ميش مياندازد كه براي ملت اشك تمساح ميريزد و خاله خرس بازي در مياورد. درست مانند رهبر و ولي فقيه قلابيتان هاشمي رفسنجاني و مليجكهاي او خاتمي و روحاني و …
خداوند هدايتتان كند
امام زمان :
بگو این میمونها را از قم بیرون بریزند(خاتمی و مهاجرانی و عبدالله نوری)
http://www.dailylink.ir/news.php?link=33618
Salam dooste aziz.
Lotfan kamtar kalamate ham mani ra dar
kenare ham bekar barid
Ta khandane matn asan tar shavad.
Poste kheili khoobi bood.
Ghalame shoma ravan baad
دقیقا به همین دلایلی که مرقوم فرمودید جامه ریاست جموری اسلامی ایران زیبنده قامت سعید جلیلی است
مثل اینکه “سرباز اسلام” و “۱۲۳” چیزی جز توهین و خرافه بلد نیستن. افسوس که در این ۲۴ سال حکومت توانست اسلام را تغییر معنا و مصداق ذدهد و رنگ افراطی گری به آن بدهد. خدایا ببین و شاهد باش چطور قرآن ها را سر نیزه کرده اند عمروعاص و معاویه زمان
مثل اینکه “سرباز اسلام” و “۱۲۳” چیزی جز توهین و خرافه بلد نیستن. افسوس که در این ۲۴ سال حکومت توانست اسلام را تغییر معنا و مصداق ذدهد و رنگ افراطی گری به آن بدهد. خدایا ببین و شاهد باش چطور قرآن ها را سر نیزه کرده اند عمروعاص و معاویه زمان
خطاب به کامنت سرباز اسلام ؛ امثال شما حرامی ها هستن که به اسم پاسداری از شرف و شأن مردم مظلوم نان سفره شان رو غصب کردن. شما و جنایت های شما برای تاریخ بی بدیل هست و خواهد بود
سرباز اسلام عزیز به واقع گفتار شما نمایانگر تام وتمام اسلام محمدی است.
از دیشب تا بحال بیش از ده بار این مطلب را خوانده ام. خیلی خوب نوشتید بلاخص پاراگراف آخر را. زنده باد. دریغ و افسوس که فرهیختگان ملت همه در گوشهای خزیده اند تا این دلقکان افرادی مسخره تر از خودشان را تحت عنوان کاندید به مردم تحمیل کنند. در این انتخابات نه اصلاح طلبان اجازه دارند با خاتمی یا رفسنجانی حضور یابند، نه اصول گرایان با ناطق یا لاریجانی و نه تند روهای دولتی با مشائی. آقای خامنهای میگوید اصلاح طلبها به روحانی یا عارف، اصولگراها به ولایتی یا حداد و دولتیها هم به این مردک ضایع(جلیلی) باید رای دهند و لاغیر! و صد البته نظر ایشان به آقای جلیلی نزدیک تراست!! چرا؟ چون آنیکی هنوز مملکت را آنطور که خامنهای میخواسته به خاک سیاه نکشانده است، وظیفه اش را طبق نظر آقا کامل نکرده است. ای وای بر ما. اینکه شد همان شاهنشاهی، فقط جای شاه با آقا و ارتشبد ازهاری و ارتشبد طوفانیان با سردار فیروزآبادی و سردار جعفری عوض شده؟ای وای بر ما و جوانان برومندمان که در جریان انقلاب و جنگ پرّ زدند و رفتند تا این حرامیان تمام هستی ما را به غارت برند.
شوخی نکنید جناب ملکوت. ایشون خیلی هم در قد و قامت این سیستم هستند. بقیه خوش شانس بودند که گذرشون به همچین جایی نیوفتاده. نمونه اش همین آقای غرضی که وزیر نفت (مهمترین وزارت کشور) و وزیر پست و تلگراف و تلفن بودند. (چندین سالش رو شما بفرمایید). نفرمایید که از جلیلی بهتر هست.حالا دوره خاتمی یک اشتباهی شد یکعده به خطا وارد سیستم شدند رو ازش بگذرید. چون اون خطا رو هم به سرعت جبران کردند.
هزار درصد موافقم و خوشحال میشوم وقتی میبینم کسی با فلم و زبانی رسا حرفی که در دل دارم، و خیلی های دیگر دارند، را بیان میکند.
پاینده باشید.
بسیار بسیار روانشناسانه و موشکافانه این موجود را کالبدشکافی کردید دوست عزیز
بهتر از این نمیشد
دست مریزاد
اعوذ باالله از شر این موجودات و افکار خطرناکشان
عالی بود. خواستم پاسخ این دو نظر بالا را بدهم ولی نیاز به دفاع ندارید؛ ادبیات این طایفه، گواه معناست.
مردم عزیزومصیبت زده ایران وهمه میدانندکه رییس جمهوردرنظام جاهلی ولایت مطلقه طالبان یک کارمندساده ومطیع ومجری بی چون وچرای فرامین بیت ودفترمافیایی رهبری بیش نیست!!بنابراین انتخابات دراین زندان بزرگ بنام ایران فقط اتلاف وقت وهدردادن بیت المال این ملت صبورونجیب است!!آیابهاری دلپذیرآزادی وکرامت انسانی بسان بهارعربی درانتظاروشایسته این ملت اسیرودربندولایت مطلقه سلطان جهل وتاریکی نیست!!؟وسیعلم الذین ظلمواای منقلب ینقلبون
سلام
چرا گمان دارید که در ایران رییس جمهور باید سخنور باشد؟مگر خمینی پاکیزه یا رسا یا بلیغ سخن میگفت؛ واژهی اقشار را — که هیچ عربي نه دیده و نه شنیده بود — او در دهانها انداخت. آیا رییس جمهور کنونی — گیرم که او را به رسمیت نشناسی — سخنور زبردستی است؟ (کمی واژگان سخنان او را در نظر آر)
در باب اندیشه: خوب بود با آوردن گفتآوردهایی سستی اندیشهی او را میبررسیدی (نشان دادن مغالطهها و .. ). نه به هم بافتن کلیاتی در بارهی او. چرا اندیشهی وی در باب دین سلفیگری است؟ اندیشهی سلفی چي ست؟
لطفاً شماري سیاستپیشگان فرهیخته را در دم‐و‐دستگاه جمهوری اسلامی از دانشگاه امام صادق نام برید.
یک نکتهی مهم را درباب جلیلی نانوشته گذاشتی و آن پایاننامهی دانش آموختگی وی در ردهی دکترا در تاریخ اسلام — «سیاست پیامبر اسلام در مدینه» — است: نکتهی مهم این که مهمترین مذاکره کنندهی هستهای در ایران در تاریخ باستانی اسلام پژوهیده است. به گمانام تفاوتاش — نسبت به دیپلماتهای کشورهای اروپایی یا ایالات متحد (خانم مادلین آلبرایت برای نمونه) — گویا ست. یعنی در کشورهای نامبرده بایسته است دانش از «نظریهی بازیها» «تکنیکهای مذاکره» و … که ریشهی ژرفي در مزداهی (ریاضیات) دارند. میشود اینطور هم خیال کرد که جلیلی دیگري هم دستیاب بود (هست) که دکترای خود را در باب تاریخ ایران باستان بود(هست) و عنوان پایاننامهی او «بررسی سیاست خارجی داریوش هخامنشی» بود(هست).
نوشتهات مرا یاد نقدهات از آرامش دوستدار انداخت.
فضول