جنبش سبز پیوندی تنگاتنگ با ارزشهای اخلاقی دین دارد. این تعبیر حاجت به شرح و تبیین دارد. بخش بزرگی از ساکنان فرهنگ ایرانی به درجات و معانی مختلفی متدین اند. به تبع و به نحوی طبیعی، بخش بزرگی از جنبش سبز هم دیندار اند. مهم است که تشخیص دهیم در رویکرد تازهای که با جنبش سبز به امر سیاست پدید آمده است، جایگاه دین کجاست. نخست باید به بعضی تمایزها توجه داشت.
دینورزی و التفات به روح دیانت، تفاوتی اساسی دارد با تبدیل کردن دین به ابزاری برای حکومت کردن. اگر چه دینِ حکومتی نیز همچنان نوعی از دین به شمار میرود، اما ابزار ساختن از دین و به کار بستن آن به منزلهی نردبانی برای رسیدن به قدرت یا محقق کردن اهدافِ سیاسی، سوء استفاده از دین و فاصله گرفتن از پیامِ محمدی است. اگر دین را راهی برای زیستن بدانیم، ناگزیر باید میان ارزشهای اخلاقی دین و شعائر و مناسک دینی تفاوت قایل شد. چنین نیست که هر کس مقید و ملتزم به ظواهر شرعی و آیینهای دینی است، لزوماً متلزم به آداب اخلاقی دین نیز باشد. میراث تاریخی و فرهنگی ما و هشدارهای جدی عارفان و معلمان اخلاق درست از زمان پیامبر اسلام نسبت به بروز شرک خفی، ریاکاری، دام تزویر ساختن از قرآن و نمایش غرضآلودِ تمسک به دین (یا حتی نمایشی که چه بسا بهرغم حسنِ نیت دیندار ممکن است منجر به برداشتی از این جنس شود) میتواند چراغ راه ما باشد. شعائر دینی بدون شک کارکرد خود را در زندگی هر مؤمنِ مسلمانی (یا مؤمن به هر آیین دیگری) دارند اما استفاده از آن به عنوان عنصری که برای گروهی که دینورزی شرعی نقشی محوری در زندگیشان دارد، نمیتواند زمینهساز بهرهمندی از امتیازی ویژه و فضیلتی خاص باشد در قیاس با کسانی که اخلاص در دینورزی برایشان به معنی التزام به جوانب اخلاقی دین و پرهیز از نمایش دادن لوازم دینداری است (و حتی کسانی که دینورز نیستند اما در پایبندی به اخلاق با ما همدل و همداستاناند).
بر همین قیاس، روح دینداری نسبتی جداییناپذیر با دینورزی متشرعانه یا عمل به فرائض دینی بر مبنای دستورات صلب فقهی ندارد. از سوی دیگر، ارزشهای اخلاقی دین به خاطر خصلت سیال و انسانمدارشان میان آدمیان مشترک است. اولویت دادن به ارزشهای اخلاقی دین لزوماً منجر به حاکمیت دینورزی فقیهانه یا متشرعانه نمیشود.
سخن گفتن از التزام به ارزشهای اخلاقی دین، در شرایط فعلی خطرخیز و ابهامآفرین است. هیچ مؤمنی (مسلمان یا غیر مسلمان) کمترین دلیلی ندارد برای اینکه از دینورزیاش شرمسار باشد مگر دینورزیاش به معنای محدود ساختن زیستِ سایر آدمیان یا ضایع کردن حقوق آنها باشد. اگر دینورزی و مسلمانی آن است که مردم از دست و زبان مؤمن در امان باشد (و دینورزی و ایمان، نسبتی مستقیم با امنیتآفرینی و امنیت داشتن داشته باشد) نمیتوان به هیچ بهانهای خواستار محدود کردن یا معزول کردن دینورزی شد. در وضعیت فعلی کشور ما که به خاطر سوءتدبیر و بدکرداری متولیان رسمی و خودخواندهی دین، چهرهی ناخوشایندی از دین ترسیم شده است، مهم است که با تشبث به معیارهای تفرقهافکن یا مرزکشیهایی از این جنس میان ملت فاصله نیندازیم. دینداران دقیقاً به خاطر غیرتورزی نسبت به دین و «درد دین» داشتن باید از دیگران نسبت به این چهارچوب اخلاقی حساسیت بیشتری داشته باشند. این حساسیت به خصوص برای دینورزانی که به آرمانهای جنبش سبز ایمان دارند واجبتر است.
فهم ارزشهای اخلاق دین نه دشوار است و نه تا به حال از آن کم سخن گفتهاند. صداقت، درستکاری، پرهیز از دروغ و ریا، حرمت نهادن به کرامت و شخصیت انسانها، کمآزاری، تحقق وجدان اجتماعی اسلام، دستگیری از تهیدستان و یاری رساندن به خودکفایی و استقلال آنها، گشودن فضا برای دانشورزی و پژوهش عقلی بدون نگرانی از آزار و تعقیب قدرتمندان و سیاستمداران، همه به بیانهای مختلفی در زمرهی ارزشهای اخلاقی دین هستند. به تعبیر دقیقتر، دینورزی اخلاقی دینداران بخشی از هویت آنهاست. دینورزان نه دلیلی برای دست کشیدن از چهارچوبهای اخلاقی و ایمانی آیینشان دارند و نه حق تحمیل معیارهای دینی خود را به دیگران دارند (بنا به دستورات اخلاقی همین دین). ناگفته پیداست که این معیار با رویکرد فقهی چه بسا دشوار به نظر برسد، خصوصاً با فقهی که به قدرت گره خورده است و در جهت احراز منافع سیاست قدم بر میدارد.
دینداران نه باید از تدینشان شرمسار باشند نه در صدد تظاهر برآیند. این صراط مستقیم تدین است که از مو باریکتر و از شمشیر آختهتر است. نباید بهخاطر تهمتهایی که به متدینان میزنند آنها از یکی از دو سوی این راه به بیراهه روند، یعنی نه باید شرمسارانه تدین ورزند و نه متظاهرانه. این هر دو انفعال است. یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لایجرمنکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون.
مطلب مرتبطی یافت نشد.