استراتژی اصولگرایان در انتخاباتی که گذشت دست کم دو پایهی مهم داشت: معیشت و ایمان. اولی در وعدههای مستمر و پرحجم برای ادامهی یارانهبخشی به سبک احمدینژاد بود. دومی مایه گذاشتن از ایمان و اعتقاد مردم بود با تبلیغات پردامنه علیه سند ۲۰۳۰. در پیگیری هر دو مورد، اصولگرایان با دروغ آغاز کردند و راهشان را با بهتان و افترا ادامه دادند. امیدشان این بود که این دروغ در بازار انتخابات به فروش برود. این سیاست ناکام ماند.
در زمین معیشت، جهانگیری توخالی بودن وعدههای گزاف را نشان داد و هاشمی طبا اشکال عملیاش را نشان داد. خلاصهی توضیح این دو این بود که: مبلغی زیر عنوان یارانه به جیب مردم میریزند و مبلغی بسیار کلانتر از جیب دیگرشان با دامن زدن به تورم و گرانی در حاملهای انرژی و موارد دیگر از جیب مردم برداشت میشد. تمامی راهبرد هم متکی بر استمرار تحریم بود (به همین دلیل بود که تحریم را فرصت میدانستند). این سیاست معیشتمدارانهی ظاهراً کریمانه بر استیصال و خشم مردمی نومید و محروم سرمایهگذاری کرده بود که استیصالشان محصول سیاست بیخردانهی هشت سال دولت محمود احمدینژاد بود. بخش مهمی از رأی کسبشدهی رییسی هم مدیون همین بازی بود. به تعبیر دیگر، این بخش از رأی مکتسب اصولگرایان، اصالتی نداشت: رأیی بود از سر استیصال.
در ساحت ایمان، پیشتاز صف اول این متولی آستانه بود که ظاهراً از او توقع میرفت نسبت به ایمان مردم حساسیت بیشتری داشته باشد که نه تنها آشکار شد هیچ حساسیتی ندارد بلکه همچنان پس از شکست از امام رضا سپر ساخته است و رقبا و حریفان را به سیلی امام رضا تهدید میکند. اما زمین بازی با ایمان مردم یک نشان بلیغ داشت: سند ۲۰۳۰. این ابزار و اهرم تا آخرین لحظههای رقابت انتخاباتی مبنای حملهی اصولگرایان بود. این یکی هم چون برگ معیشت، خشت بر خشت با ملات دروغ بنا شده بود.
نظامی بیتی دارد که وصف عیسی بن مریم است:
سایهی خورشیدسواران طلب
رنج خود و راحت یاران طلب
طایفهی اصولگرا اما نه خورشیدسوار بودند و نه آفتابکار. باد کاشتند و طوفان درو کردند؛ طوفانی که خیمهی دروغ را در آزمون رأی مردم از بیخ بر کند. اینان رنج خود و راحت مردم نمیطلبیدند. بر استیصال و محرومیت مردم تکیه میکردند و با وعدههای تحققناپذیری که همان روزها صدای رییس مجلس را هم در آورد، رأی مردمی محروم را میخواستند (به نام رأی حلال اما با ابزار دروغ). راحت یاران برای آنها راحتی وعدهی یارانه بود.
آن سوی دیگر – که به گمان من فقط تجلی و بروزش را در حسن روحانی دیده بود و روحانی قطرهای بود از دریای مطالبهای که شمار کثیری از مردم داشتند – بادی در میان نبود (وعید و تهدید سیل و سونامی و طوفانی هم نبود). آنچه بود آفتاب امید بود. همان بود که وعدهی سرآمدن زمستان را میداد.
اما اصولگرایان یک پایهی رأی (کمابیش) ثابت داشتند که حدود ۵ میلیون رأی میشد (همان که رهبر کشور در پاسخ به سعید جلیلی آن را جوهره میخواند). به این ۵ میلیون رأی میشد با وعدهی نان و ایمان سبد دیگری از رأی را هم افزود و به گمان من این هم بخش دیگری از رأی رییسی بود. اما این سبد رأی عاریتی بود و هست. استدلالاش را جهانگیری و هاشمی طبا و علی لاریجانی بیان کرده بودند. اما آدمیان هنگام استیصال و خشم و محرومیت گوششان بدهکار استدلال و خردمندی نیست. شکم بینان ایمان و خردش در معرض تاراج کفر و دروغ است (این ترجمهی حدیث رسولالله است؛ محض تذکر برای اصولگرایانی که شاید بخواهند دنبال خدشه کردن در این بروند). با نتیجهای که امسال دیدیم، اصولگرایان اگر بخواهند به فکر بازسازی خودشان بیفتند بهتر است دست از لجاجت بردارند و سودای سرمایهگذاری روی استیصال مردم را با خردمندی بها دادن به امید آدمیان جایگزین کنند. صدق و راستی دشواری دارد ولی برکت هم دارد. شاهدش آن میر دلاور محصور است که یکایک گفتهها و پیشبینیهایاش اکنون مثل آفتاب بر فرق فلک میدرخشد. «قُلِ اللَّـهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
مطلب مرتبطی یافت نشد.