از سرسری خوانان بیزارم

در این تجربه‌ی چندین ساله‌ی وبلاگ‌نویسی، یکی از چیزهایی که سخت آزارم داده است، همین خوانندگان سرسری‌خوان بوده است. عده‌ای می‌آیند مطلبی را بخوانند، دو خط می‌خوانند و بقیه‌ی متن را رها می‌کنند. از یک جمله یک چیزی را می‌فهمند و بدون توجه به پس و پیش جملات هر چه بخواهند بر زبان نویسنده می‌گذارند. در بهترین حالت، خواننده‌ات فقط یک متن را از وبلاگ می‌خواند و هیچ اعتنایی به بایگانی نوشته‌های‌ات ندارد. برای عده‌ای اصلاً مهم نیست اندیشه‌ات چه پیشینه‌ای دارد، چه تغییراتی کرده است و اساساً‌ موضع فکری‌ات چی‌ست. بزرگترین رکن وبلاگستان فارسی، متأسفانه، سوء تفاهم است. این هم البته از خصوصیات جامعه‌ی ایرانی ماست که در وبلاگستان عرض اندام می‌کند. دشمن‌کیشی، تخریب شخصیت،‌ مردم‌آزاری و ده‌ها عیب و مرض دیگر هم که تا دل‌تان بخواهد وفور دارد (نمونه می‌خواهید؟ نوشته‌های تازه‌ی حسین درخشان را بخوانید).

کاش مردم سرسری‌خوان نبودند. کاش کمی دقیق‌تر و منصفانه‌تر می‌خواندند. در وبلاگستان هم می‌شود اخلاق داشت. وبلاگ‌نویسی اخلاق تازه‌ای می‌آفریند، اما اصول فربه و بزرگ اخلاقی را از اعتبار نمی‌اندازد. ناجوانمردی، دروغ‌گویی، ریاکاری هنوز هم در قرن بیست و یکم و عصر سیطره‌ی اینترنت و وبلاگ‌ها،‌ رذیلت هستند. جهان مدرن، اخلاق را از اعتبار نمی‌اندازد. می‌توان بی‌دین بود، اما بی‌اخلاق بودن فروترین درجه‌ی انحطاط انسانی است. کاش یکی تحقیقی بکند درباره‌ی اخلاق در وبلاگستان. مقصودم اخلاق است، نه دین. روشن هم هست که من اخلاق را مقوله‌ای برتر از نفس دین می‌بینم. نتایج‌اش بسیار جالب خواهد بود.

بایگانی