اسراییل: یک معضل اخلاقی

برای فهم تهی شدن دولت اسراییل از اخلاق نیازی نیست هم‌فکر جمهوری اسلامی باشی و مدام در رسانه‌ات به آن حمله کنی. برای فهم آن چهره‌ی ضد اخلاقی، کافی است به آمار توجه داشته باشی؛ و البته تاریخ. اسراییل در تمام جنگ‌هایی که داشته است، هر نیم سوزنی که می‌خورد، صدها جوالدوز به حریف‌اش می‌زند. مسأله‌ی اسراییل جنگ نابرابر است و زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی و انسانی. مسأله‌ی اسراییل نقض مستمر و نهادینه‌ی حقوق بشر است. ریشه‌های این ارض موعود در هر کجا که باشد، چه این ارض موعود از آنِ یهودیان باشد و چه مسلمانان، وقتی پای موعود بودن آن در میان می‌آید و تقدیری از پیش معین، به طور طبیعی حقوق بشری عده‌ای به سادگی سلب می‌شود. اما اسراییل این روزها شست سالگی‌اش را جشن می‌گیرد. اما چه جشنی؟

دولتی که از آغاز با کشتار و چپاول و غارت و اشغال پیش آمده است و اکنون هم با همین معیار پیش می‌رود، به کدامین ارزش است که می‌بالد؟ به رعایت کردن حقوق بشر؟ به دفاع از انسانیت؟ به چه می‌نازد؟ اسراییل برای من همیشه همان معنایی را داشته است که در بالا گفتم. هر بار که به هر دلیلی کسی بگوید بالای چشم اسراییل ابروست، صدها برابر و به خشن‌ترین وجهی پاسخ می‌شنود. قضیه‌ی جنگ اخیر لبنان یک نمونه‌ی روشن‌اش بود. اسراییل ظاهراً هدف‌اش آزاد کردن دو سربازِ به قول خودشان ربوده‌ شده‌شان بود. اما هیچ کس دیگر به آن اسیر یا ربوده شده فکر نکرد. تمام دعوا بر سر این بود که حزب الله چگونه نابود شود. اما حزب الله کی به وجود آمد و چرا؟ چرا کسی نمی‌پرسد اسراییل چه زمانی بلندی‌های جولان را اشغال کرد؟ چرا کسی نمی‌پرسد اسراییل تا کی در صحرای سینا ماند و چرا؟ چرا ریشه‌های سیاسی دعوا خوب سنجیده نمی‌شود و تمام این درگیری فروکاسته می‌شود به نزاع تمام اسلام با تمام یهودیت (و به قول بعضی صهیونیسم)؟ مسأله اسلام و یهودیت نیست. مسأله حتی جمهوری اسلامی و اسراییل نیست. مسأله نادیده گرفتن شدن سیستماتیک یک ملت و یک قوم است. مسأله نسل‌کشی آرام و آهسته‌‌ای است که در اسراییل رخ داده است.

اصلاً دقت کرده‌اید که در عرف بین‌المللی و حتی در رسانه‌های غربی، اصطلاح «سرزمین‌های اشغالی» اصطلاحی است جا افتاده؟ هیچ دقت کرده‌اید که مردم آرام آرام حساسیت‌شان را دارند از دست می‌دهند به نفس «اشغال»؟ دولت اسراییل بدون هیچ شکی دولتی است اشغال‌گر. یعنی دولتی که عرف بین‌المللی را زیر پا گذاشته است. حال چرا اسراییل معضل اخلاقیِ جهان است؟ چون دولتی است که تمام اصول اخلاقی را مکرر زیر پا می‌گذارد و مرتکب تمام جنایت‌هایی می‌شود که دیگران را به آن متهم می‌کند، اما به خاطر جانب‌داری آمریکا از اسراییل هیچ قدرتی نمی‌تواند از اسراییل حساب بکشد. به همین سادگی. و تمام آن جنایت‌های دولت اسراییل با مظلوم‌نمایی آن‌ها در برابر حملات انتحاری فلسطینی‌ها و یا جار و جنجال‌های رییس جمهور ایران در غبار هیاهوهای اسراییل گم می‌شود. چرا تمام چیزهایی که قرار است قاعدتاً علیه اسراییل به کار برود، دقیقاً به نفع اسراییل تمام می‌شود؟ چرا انتقادهای سازمان یافته از اسراییل عملاً تبدیل می‌شود به بیانیه‌ای در دفاع از مظلومیت دولتی که هیچ نشانی از مظلومیت ندارد؟ اسراییل معضلی است اخلاقی. برای جهان. نه تنها برای غرب. نه تنها برای شرق. بلکه برای بشریت. اسراییل فراتر از سیاست و ایدئولوژی، معضلی آفریده است اخلاقی. بار گناهی است که بر دوش بشریت سنگینی می‌کند. اسراییل کابوسی است که می‌تواند خواب آرام هر آدم منصفی را بر هم بزند. و صلح کی میسر می‌شود؟ صلحی که شرایط‌اش همیشه نابرابر بوده است و یک طرف همواره زبانی دراز دارد و طرف‌ مظلوم همیشه مدافعانی دارد بدنام یا ضعیف، کی پای می‌گیرد؟

بایگانی