جرثومه‌ی سیاست

عجب فیلم شگفت‌انگیزی بود این «تمام مردان شاه». شاهکاری بود و سخت تکان‌دهنده. من همیشه سعی کرده‌ام فاصله‌ام را از سیاست حفظ کنم. همیشه باور داشته‌ام که وارد شدن در بازی سیاست، شرف آدمی را از او می‌ستاند. و دریغ که در میدان سیاست، بسیار بسیار اندک شمارند آن‌ها که پا به این دریا می‌نهند و خشک برون می‌آیند، از این دوزخ می‌گذرند و سرد خارج می‌شوند. این عده، اگر اصلاً وجود داشته باشند، شمارشان بسیار بسیار اندک است. شاید تقوا را باید جور دیگر معنا کرد. اما این را به یقین می‌دانم که سیاست برای دو دسته از آدمیان هرگز تراشیده نشده است:‌ یکم برای زاهدان و پارسایان و دیگر برای عاشقان! از این دو دسته که بگذری، هر صنف دیگری از آدمیان در سیاست سودی دارند و در آن اثری می‌نهند. این فیلمی که شان پن و جود لا بازی درخشانی در آن دارند، سخت نومیدکننده است. به گمان‌ام، این همان تصویری است که من از سیاست می‌شناسم، تصویری که به واقعیت نزدیک‌تر است. سیاست آلودگی دارد. و چه خوب است آن‌که می‌خواهد وارد سیاست شود، از همان پله‌ی نخست آرمان‌خواهی را بدرود گوید. این فیلم آینه‌ای از صحنه‌ی سیاست کشور ما در هشتاد سال گذشته بوده است یا نه؟ عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی قدرت را چه کسی می‌گرداند؟ عروسک‌های رسانه‌ای را، مهم نیست از چه جناحی باشند، این عروسک‌ها را چه کسی می‌گرداند؟
دیدنِ‌ این فیلم سخت خلق‌ام را تنگ کرد، آن قدر که هر چه می‌بینم در جهان،‌ تلخ‌کامی است که خودکامه‌گی و بدنامی آدمی. محافظ ویلی استارک، محافظ بددهن و سنگ‌دل‌اش، «شکر»‌ نام داشت! خط «شکر» را بگیرید و بروید تا آن بالا بالاها. حال‌ام بد است. از سیاست بیزارم. نمی‌دانم کی قد راست خواهم کرد تا کمی این دنیای واقعی را جدی‌تر بگیرم، اما حالیا حال‌ام خوش نیست. سیاست از هر سو که قدم در آن بنهی، چندش‌آور است. من کجا ایستاده‌ام؟ نمی‌دانم! تقوا چه تلقین می‌کند؟ حیران‌ام! شما که بازی سیاست را آسان می‌گیرید و شهوت قدرت دیوانه می‌کند شما را، به دنیای خود اندیشیدید یا به آخرت‌تان؟ گمان کنم به هیچ یک نیندیشیده بودید. اگر فکری می‌کردید، چنان از سیاست می‌گریختید که آهوی رمنده از شیر درنده.
بایگانی