میزهای جدا
برای غذا خوردن، بر سرِ میزهایی جدا مینشینیم
شبها در اتاقهایی جدا میخوابیم.
تنها آرزو داشتم که کاش میدانستی چقدر
در خیالِ من بودهای؛
وقتی که صبح از راه میرسد به تو میاندیشم
روز را به یادِ تو با پایان میبرم
و نمیدانم که تو اینک چه میکنی،
آیا تو هم تنها و غریبی؟
چون من – من امشب دلتنگِ توام
و کاش در کنارم بودی
و نمیخواهم رهایت کنم؛
برای نوشتن، بر سرِ میزهایی جدا مینشینیم
نامههایی که هیچگاه رنگِ روز را نمیبینند؛
کاش میشد توافق کنیم
که حرفهای ناگفته را بخوانیم؛
میخواهم ببینمت و میدانم که چه خواهم گفت،
دیوانه مگر باشیم که همه چیز را ناگهان به دور افکنیم
و هیچگاه ندانیم که چه را از دست دادهایم،
پیش از آنکه دیگر بسیار دیر باشد؛
و من – من امشب دلتنگِ توام
و کاش در کنارم بودی
و نمیخواهم رهایت کنم؛
آری – من – من امشب دلتنگِ توام
و کاش در کنارم بودی
و رهایت نخواهم کرد؛
این ترجمهی شعرِ آهنگ Separate Tables کریس دی برگ است که خودم همینجوری سیاه مشق وار انجام دادم. متن اصلی آهنگ را در سایت رسمی کریس دی برگ اینجا میتونین ببینید. فایل فلشی رو هم که من ساختم، البته یه خورده گنده است و رنگ پس زمینهی وبلاگو داره، میتونین اینجا گوش بدین: میزهای جدا.
مطلب مرتبطی یافت نشد.