حتماً همه بارها و بارها این سرودِ اوایل انقلاب را شنیدهاید: «بوی گل و سوسن و یاسمن آید» (در طربستان هم موجود است). عدهی زیادی از شنوندگان ممکن است چیزی را بارها شنیده باشند، اما هرگز متوجه اشکال و ایرادهای کلامی و لفظی آن نشده باشند. این سرود مصرعی دارد که وقتی خوانده شده پاک بیسر و ته شده است. شاید خوانندگان شعر را غلط خواندهاند و اصل شعر ایراد نداشته است. ولی این به نظر شما چه معنی میدهد: «جان ز تنِ رفته باز سوی تن آید». میشود بگوییم «جانِ ز تن رفته باز سوی تن آمد»، اما «تنِ رفته» یعنی چه؟ آن کسرهی اضافهی بعد از کلمهی «تن» نخست، کار را خراب کرده است. خوانندهها کسرههای شعر را اشتباه خواندهاند و شده است این اشتباه تاریخی که هیچ کس اشکالاش را گوشزد نکرده است (شاید هم کرده است و من خبر ندارم). این خطا را حتی خوانندگان زبده و نامآور هم مرتکب میشوند. گمان میکنم یک بار دیگر هم این را نوشته باشم. استاد شجریان در آلبوم ماهور (سرِ عشق)، بیت دوم آوازِ روی نخست را ناقص میخواند. به جای «حکایتی ز دهانات به گوشِ جانِ من آمد»، میخواند: «حکایتی ز دهانات به گوش جان آمد». اینجا یک کلمه ناپدید شده است. اما در آلبوم «شبِ وصل»، استاد غزلی از سعدی را به آواز میخواند و یک بیتِ آن این است:
«دیوارِ دل به سنگ تعنت خراب شد
رختِ سرای عقل به یغما کنون شود»
استاد کلمهی «تعنت» را که به فتح عین و ضم نون است، به فتح عین و فتح نون میخواند! (ممنون از اصلاح علیرضا) حساباش را بکنید درستِ خواندن یک سرود، یک آواز یا یک تصنیف چه کار پر مشقتی است که حتی استاد مسلم آواز ایران هم در آن ممکن است بلغزد.
مطلب مرتبطی یافت نشد.