@ ۳ فروردین، ۱۳۸۷ به قلم داريوش ميم
عنوان عجیبی است، نه؟ خیلی شبیه است به حرفهای تندروهای مسلمان و غیر مسلمان. نه؟ ولی ماجرا را از این زاویه ببینید. هیچ دولتی در جهان به اندازهی آمریکا به رشد بنیادگرایی و تندرویهای مذهبی و سیاسی در ایران کمک نکرده است. به تعبیر دیگر، مهمترین متحد احمدینژاد جورج بوش است، منتها متحد معکوس. متحدی که بدون اینکه بخواهد (و شاید هم واقعاً بخواهد) زمینی حاصلخیز را برای رشد تندروی و پوپولیسم فراهم کرده است. اما چگونه؟ آمریکا دو کار تحریکآمیز بزرگ میکند: نخست اینکه آمریکا مرتب خود را مدافع حقوق بشر و دموکراسی در جهان معرفی میکند و به ویژه در این زمینهها به حکومت ایران حمله میکند. آمریکا، صلاحیت اخلاقی دفاع از این ارزشها را از دست داده است. این عین سخنان نانسی پلوسی است که همین دیروز گفته است (اینها را دیگر من نگفتهام): «…ما تمام صلاحیت اخلاقی خود را برای سخن گفتن به نیابت از حقوق بشر در هر جایی در دنیا از دست دادهایم» (
نقل از مطلب دیلی تلگراف). حال آمریکا از یک سو صلاحیت دفاع از حقوق بشر و ارزشهای دموکراسی را از دست داده است و از سوی دیگر هر جا در ایران نقض حقوق بشری رخ بدهد (یا به فرض که حقوق بشر در بعضی جاها نقض شود)، آمریکاست که به دفاع از آن بر میخیزد و ابلهی مثل جورج بوش میگوید که ما با ملت ایران دوست هستیم و با دولت ایران مشکل داریم و مثلاً خود را مدافع اصلاحطلبان نشان میدهند. خوب بهترین نتیجهای که این دفاع آمریکا از میانهروها و اصلاحطلبان در ایران دارد، این است که حاکمیت روز به روز به فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، اصلاحطلبان و سیاستمداران میانهرو سختتر میگیرد و عرصهی فعالیتهای مدنی را بر آنها تنگتر میکند. چرا؟ چون آمریکا از آنها دفاع میکند. آمریکایی که صلاحیت اخلاقیاش را از دست داده است. نکتهی دوم اینکه آمریکا کارش شده است بهانه گرفتن از حکومت ایران. یعنی گاهی اوقات حتی وقتی هیچ محملی هم برای مخالفتاش با دولت ایران وجود ندارد، فقط برای مخالفت کردن هم که شده، باید حملهای به ایران بکند یا به نحوی دولت ایران را محکوم کند. نتیجه این میشود که هر کاری که حاکمیت ایران میکند، چه خوب باشد و چه بد، با مخالفت آمریکا مشروعیتی مضاعف پیدا میکند. یعنی آمریکا تبدیل شده است به متر حقانیت و مشروعیت حاکمیت ایران. و تنها بخشی که صدایاش همیشه ناشنیده میماند در این دعوای سیاسی، ملت ایران است. و چون آمریکا با ایران مخالف است، فضای تصمیمگیری سیاسی همیشه تحت الشعاع حرکتهای آمریکاست. به اعتقاد من، اگر احمدینژاد برای حاکمیت ملی و سلامت نظام خطری داشته باشد، بدون هیچ تردیدی بزرگترین خطر برای حاکمیت ملی ایران و آرامش ملت ایران خود دولت آمریکاست.
نمونهی مشابه دیگری را هم میشود از زاویهی دیگری دید. سیاستهای تندروانه در ایران خیلی اوقات باعث مظلومنمایی دولت اسراییل شده است. و این سیاستها به جای اینکه باعث منزویتر شدن اسراییل شود، آنها را در مقام مظلوم قرار میدهد و دستشان را برای ظلم بیشتر به ملت فلسطین باز میکند. ما در جهان قحط الرجال داریم. نسل رجال سیاسی طراز اول و با درایت رو به زوال است. دولتمردان با کفایت جهانی زیر سایهی دولتمردان کوتوله و جنجالآفرین گم شدهاند. تا اینجا فقط بحث من از رهبری سیاسی بود. ماجرای مشابهی در عرصهی رهبری دینی نیز وجود دارد. شرح این را میگذارم برای یادداشتی دیگر. دعا کنیم آمریکا دست از سر دولت ایران بردارد. دخالتها و بهانهگیریهای آمریکا که از میان برداشته شود، فضای غبارآلود سیاست ایران هم آرامتر میشود و مردم بهتر میتوانند سرنوشت خود را رقم بزنند. حرف عجیبی است، ولی هر چه به این چند سالهی گذشته نگاه میکنم میبینم که بزرگترین تهدید برای ملت ایران از سوی دولت آمریکا بوده است (خواسته یا ناخواسته؛ که من حقیقتاً بعید میدانم که دولت آمریکا دلاش برای ملت ایران سوخته باشد).
پ. ن. توضیح واضحات است که دولت آمریکا با دولت ایران مخالف است! مهم این است که دولت آمریکا دلاش به حال ملت ایران هم نسوخته است.
[سياست] | کلیدواژهها:
در این شکی نبود که آمریکا دلش به حال مردم ایران نمیسوزه. آمریکا دنبال منافع خودش هست. اگر [اونطوری که بوش میگه] به دنبال “دموکراسی” یا “آزادی” بود، اول باید به فکر مردم عربستان میبود، بعد مردم اردن و چین، بعد باقی شیخ نشینها و و و … بعد به فکر مردم ایران.
یکی از دلایل مهم گیر دادن آمریکا به ایران اینه: از اونجا که قدرت چین روز به روز در حال افزایش هست و آمریکا نمیتونه جلوی “ابرقدرت بی رقیب” شدن چین رو بگیره، مجبوره که کنترل نفت رو در دست داشته باشه و از اون راه جلوی قلدری احتمالی چین بایسته. به همین دلیله که از پادشاهان و دولتهای مطیع یا دستنشاده در کشورهای خاورمیانه حمایت میکنه و دولت ایران برایش خار به حساب میاد.
نتیجه ی این جور آرزوها که مثلا “ای کاش آمریکا دست از سر ایران بردارد” چیست؟ آمریکا هست، جورج بوش هست، سلطان علی شاه هست، من و شما هم هستیم. آمریکا منافعی دارد که به هر ترتیب آن ها را دنبال می کند، همینطور سلطان و ما. مسئله میزان تاثیر ما در بدست آوردن منافعمان است که الحمدالله بسیار ناچیز است. دلیل این را اگر می توانید بنویسید!
****
آرزو، آرزوست. لزوماً معطوف به نتیجه نیست! آدم بعضی وقتها دلاش به بعضی چیزها خوش است دیگر!
سلام کاملا با شما موافق هستم و به هیچ عنوان تحلیل شما را تندروانه نمیدانم.
سیاست خارجی آمریکا در ۱۰۰ سال اخیر و به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم کوچکترین جای تردیدی باقی نگذاشته که اقلیت حاکم بر آمریکا منافع خود را به دموکراسی یا توسعه کشورهای دیگر ترجیح میدهند.
این گروه حتی تا آنجا که امکاناش را داشتهاند حقوق شهروندان و دموکراسی رشدیافته جامعه آمریکا را محدود کرده یا اینکه دور زدهاند.
دل سوزی دولت آمریکا برای مردم ایران مشابه دلسوزی چوپان برای گوسپند است.
چوپان گوسپند را از برای منافع خویش میخواهد و نه برای محافظت گوسپند در مقابل گرگ. مهم اینستکه مردم ایران گوسپند بودن را ترک کنند و به خود آیند و گرنه روزگار همین روزگار خواهد ماند.
به خود آمدن و مسئولیت خویش را خود بعهده گرفتن، به روز نمودن اوضاع اجتماعی و سیاسی خود بدون منتظر دولت و کمک خارجی شدن، طرح ایده های مناسب و صبرکردن برای به بار نشستن آتها و آینده نگری از نوع جمعی و نه شخصی آن میتوانند به حل مشکلات مردم کمک نمایند.
برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی که در نظام طبیعت ضعیف پامال است
شاید حتی لازم نبود توضیح بدهی از ابتدا موافقم، از تیتر، من هم این گونه می اندیشم و متهمم به دفاع از حکومت! کاش این عزیزان خارج و داخل کمی بیشتر دقیق شوند.
به نظر من این تجلیل کاملا درستی است. سیاست امریکا و اسراییل تاکید بر این دارد که هرگز و هرگز یک مملکت مسلمان و خاورمیانه ای نباید وجهه قابل قبولی داشته باشد و در این هدف از هیچ برخوردی کوتاهی نمی کنند و نخواهند کرد. بسیاری از این افراطی گری ها ساخته خودشان است و در حال حاضر به تعداد زیادی از گروه های افراطی منطقه کمک مالی می شود.
من منظور شما رو از این جمله که: من حقیقتا بعید می دانم آمریکا دلش به حال مردم ایران سوخته باشد را نمی فهمم. یعنی برام سواله که آیا آمریکا باید دلش برای ما بسوزد؟ آیا ملت ایران محتاج گوشه ی چشمی از جانب آمریکاست؟ آیا وظیفه ی یک دولت دلسوزی برای دیگر ملتهای جهان است. مگر آمریکا هم مثل حضرات است که قبل از آنکه دلش به حال خود و خلق خود بسوزد برای فلسطین و لبنان و … و البته برادرن پوتین و ارتگا و چاوز و … بسوزد.
من واقعا جواب همه ی این سوالات را نمی دانم اما علی رغم تمام انتقاداتی که به آمریک دارم معتقدم گاهی اوقات ممکن است منافع یک دولت با منافع ملتی دیگر شبیه شوند.
مطلبتان عالی بود، من هم همواره به اطرافیانم همین را میگویم … چه حالی میبرند نه؟
شکی در این نیست که آمریکا به فکر منافع خودش هست و باید هم همینطور باشد ولی تنها کشوری که منافع ملتش برایش مهم که چه عرض کنم اصلا اهمیتی ندارد ایران است و ما باید از همه فرصت ها برای از ریشه برداشتن این حکومت کثیف استفاده کنیم و این امریکایی که شما راجع بهش صحبت میکنید ابرقدرت جهان است از هر لحاظ چه نظامی چه اقتصادی و … و از معدود کشورهایی است که با اقدامات ضد بشری حکومت آخوندی با مردم ایران به مخالفت برخاسته و هدفش هر چه که باشد در راستای هدف براندازی حکومت آخوندی است و ما باید از این فرصت حداکثر استفاده را ببریم.
***
و این دقیقاً همان استدلال آمریکاست! ما بالاخره باید فرقی با این حرفهای رایج کلیشه داشته باشیم یا نه؟
آقای ملکوت شما خیلی سطحی و به طرزی بسیار عامی و غیر قابل مقایسه با دیگر مقاله هایتان در مورد آمریکا و اسراییل اظهار عقیده کرده اید.
شما بعد از نقل قولی از طرف نانسی پلوسی که شدیدا مخالف جنگ با عراق بود نتیجه گیری میکنید که آمریکا صلاحیت صحبت در مورد حقوق بشر را از دست داده است. فراموش نکنید که مقر اصلی سازمان ملل و مدافعان بیشمار حقوق بشر در آمریکا هستند.
و اما در مورد مظلوم نمایی اسراییل به دنبال سخنان تند احمدی نژاد و یا دیگر سیاستمداران تندروی کشورمان این نکته را به یاد داشته باشید که روابط دوستانه کشورهای پیشرفته ای همچون آمریکا یا اعضای اتحادیه اروپا با اسراییل تحت تاثیر ایران نبوده و در صورت بهبودی روابط ایران و اسراییل نیز به خطر نخواهد افتاد.
به نظر من هر ملتی حق داردکه روی زمین زندگی کند
وخدا هم در قرآن گفته است که شما
(تمام انسانها)شما وارثان زمین هستید ویهودیان نیزانسانند ونباید حق را نادیده گرفت البته اسرائیل هم نباید ادعاکند که فلسطینیان باید تاوان جنایت هیتلرراباید بدهند.
هرکس جنایتی کرده باید خودش جوابگوباشد.
با سلام
منم با شما موافقم چون مواضع آمریکا در قبال ایران کمکی هست برای قدرت بیشر سران حکومت . با استفاده از احساسات مردم وگول زدن اونها به اسم دشمن انقلاب واینکه اسلام در خطر است و آمریکا میخواد دینمونو بگیره ، تمام ی حرکات اصلاحطلبی رو به آمریکا نسبت میدن . پس خواسته یا نا خواسته آمریکا داره به رژیم برای توجیه اعمالش کمک میکنه