در زمین مردمان خانه مکن!

جز اینکه مفت و رایگان اطلاعات شخصی و خصوصی خودمان را در اختيار انواع و اقسام نهادهای امنيتی و شرکتهای غيرپاسخگو قرار میدهيم، ما در فيسبوک دقيقاً چه میکنيم؟ طبيعی است که فيسبوک «جاذبه» دارد. آدمها به دلايل متعددی «آلوده»ی فيسبوکاند. کم نيستند کسانی که از مشاهدهی بازخورد سریع و مستقيم حرفی که میزنند (يا عکسی که میگذارند) احساس ذوق و شعف مضاعف میکنند. در وبلاگ وقتی چيزی بنويسی، چه بسا مردم آرام و بیصدا میخوانند و میروند و حتی وقتی مطلبی را میپسندند، پسندشان در جانشان میماند (مگر ضرورتی هم هست که سر کوی و برزن داد بزنند که: «آی فلانی! خوشام آمد»؟). در فيسبوک ظاهراً چنين نيست. چنين نيست که هيچ، دام شهوتِ شهرت هم هست. بعضی تا لب تر میکنند، وقتی ظرف کمتر از يک دقیقه سيلابی از «لايک» به سویشان سرازير می شود، طبيعی است چه حسی در درونشان رخنه میکند! هيچ آدمی در برابر اين وسوسه مصون نيست. آدمی را تعريف و تحسين خوش میآيد. آدمی، راحت «خر» میشود. بديهی است که این «قاعده» نيست. هيچ آدم عاقلی نمیتواند تعميمی کلی بدهد که وضع همه در فيسبوک چنين است، ولی همان آدمهای عاقل هم اين هشدار را به قدر کافی جدی میگيرند.
فيسبوک، از نظر من، سرزمين دگران است. زمين مردمان است. خانهی دیگری است. صاحباش خودش را چندان به من و شما پاسخگو نمیداند. فردای روز اگر ناگهان همهی پستهای شما، همهی يادداشتهای شما، همهی عکسهای شما دود شود و برود هوا، شما يقهی هيچ کسی را نمیتوانيد بگيريد. در وبلاگ وضع کمی فرق دارد. ميزان دسترسی و کنترل شما بر محتوايی که توليد میکنيد، خيلی بيشتر است. تفاوت البته در اين است که برای وبلاگ باید زحمت بيشتری بکشيد. کمی خون دل لازم دارد. هم باید طرح و شکل و شمايل مناسبی برایاش داشته باشید که امضای خودتان را داشته باشد و هم ناگزير سبک خودتان را در نوشتن داريد (و میسازيد). در فيسبوک همه چیز قالب دارد. برای همه کمابيش به طور يکسان تعریف شده است. ظلم هم اگر هست، ظلم علی السويه است. ولی ظلمی است که تقریباً همه در آن به يک اندازه «عاجز» و «مستأصل»اند. همه در فيسبوک کمابيش به يک اندازه دست از «انتخاب» و «اختيار» خود شستهاند ولی طرفه آن که تقريباً همه دچار اين «احساس» (بخوانيد «توهم») اند که: ما در اينجا آزاديم! اين حبابِ آزادی البته بارها ترکيده است و باز هم خواهد ترکيد، ولی کو گوش شنوا؟! لذا سؤال اين است که: ما در فيسبوک چه میکنيم جز وقتگذرانی و خوش و بش و استفاده از فضایی که ديگری – موقت و مشروط – در اختيار ما گذاشته – آن هم با نظارتی کمابيش نامحسوس – که در آن پچپچ کنيم و گاهی ذوقزده شويم و سودای دگرگون ساختن عالم در آن به سرمان بزند؟ میفهمم که شايد اين نوع نگاه من به قصه کمی بدبينانه باشد – علیالخصوص برای کسی که خودش هم به نوعی در فيسبوک در زمرهی مقيمان است – ولی اينها مانع از اين نمیشود که نگاه انتقادیمان را به قصه از دست بدهيم.
مرادم از طرح اين منظر به فيسبوک اين بود که فيسبوک را در کنار وبلاگ بنشانم. به گمان من، آدم اگر سخنی دارد که جدی است و خواستار ماندگاری آن سخن است، اولیتر آن است که آن را در وبلاگ بنويسد تا اينکه سرنوشت سخناش را گره بزند به فضای ناپايدار فيسبوک. برای من، وقتی چيزی در فيسبوک مینويسم، کمابيش منسلخ کردن سرنوشت سخن از خودِ من متر اوليه است. بعد از مدتی، آن سخن يا فراموش میشود يا پیگيری سرنوشت و عاقبت – و پس و پيشاش – دشوار میشود. در وبلاگ، پیگيری این جنبههای معانی و مضامينی که بر قلممان جاری میشود هم آسانتر است و هم قابل اعتمادتر. فيسبوک زمينی است لرزان و زلزلهخیز. وبلاگ وضعاش کمی تا قسمتی بهتر از فيسبوک است. اينترنت به طور کلی قلمرو مالکيت و اختيار ما نيست اما بعضی از سرزمينها کمی وضع بهتری دارند. دستکم به اين يک دليل من فکر میکنم دوران وبلاگها نه تنها به سر نرسيده است بلکه اتفاقاً در برابر فيسبوک، همچنان لنگرگاه مفيد و محکمتری هستند. وبلاگ زير نگين خودِ ماست؛ فيسبوک ملکِ طلقِ آقای زاکربرگ است؛ و اين ولايت، «نپايد و دلبستگی را نشايد». اگر همينطور لا بشرط و بی چشمداشت چیزکی در فيسبوک روان میکنيم و دل از آن میکَنيم، خوب البته حرجی بر ما نیست. ولی فکر میکنم آن کسانی که کارشان را جدیتر میگيرند و برای سخنشان ارزش بيشتری قايلاند، شايد کمی در سياست آنلاينشان بخواهند بازنگری کنند. استفاده کردن از یک «امکان» يک چيز است و مقيد و اسير آن امکان شدن چیز ديگری. افزوده شدن امکانی تازه گاهی باعث میشود ما تمام قابليتهای ديگرمان را گاهی ناخواسته و تحت فشار محيط يکسره واگذار کنيم.
پ. ن. کارتون از مانا نيستانی؛ تفسير به رأی از من!
مرتبط:
۱. فلوچارت رسانههای اجتماعی: وبلاگ، فيسبوک، توييتر (انگليسی).
۲. «اين چن تا لايک داره»؛ سروش رضايی (بدون شرح واقعاً)
يادداشتهای مرتبط
[تأملات, وبلاگستان] | کلیدواژهها: , ااختيار, حریم خصوصی, رضايت, فيسبوک, وبلاگ, پايداری
کاش اندکی درباب مطالعات رسانه قبل از نوشتن این مطلب مطالعه و تحقیق می کردید. متاسفانه محتوای رسانه های جدید فارسی مملو از دلنوشته های خزعبل است که نه کارکرد اجتماعی دارد و نه تاثیر زیبایی شناختی. یکی از معایب (یا مزایای) رسانه های جدید گسترش امکان برای میانمایگانی چون شماست که محتوای خود را تکثیر کنند.
لطف داريد 🙂
امنیت؟ گزینش من رو سال گذشته اخراج کرد به دلیل وبلاگ داشتن. هیچ چیز مورد داری هم نبود توی وبلاگ. چه معنی داره یه زن کارمند وبلاگ داشته باشه؟! فیس بوک اما اونقدر همه گیر شده که جای گیر نداره.
بله؛ اين هم حرفی است ولی اين يادداشت ناظر به رفتار «گزينش» در خصوص کار افراد در داخل ايران نیست. مسأله تفاوت ماندگاری و پايداری محتوای تولیدشده در فيسبوک و وبلاگ است.
moghayese weblag och facebook ba ham kamelan eshtebaah ast aziz. hardoo dsr yek rasta ama mohtavaye motafavetan. amniate dadehaye shoma dar har do shekl yeksan ast.