در نوبتهای مختلف دیدهام که در این دو هفتهی گذشته، دو مضمون یا خیلی عریان یا به تلویح در میان ایرانیان گسترش یافتهاند.
نمونهی اول اینکه عدهای مدعیاند این نبرد تمدنی است: تمدن غرب به مصاف تمدن شرق (مسلمان، ایرانی یا آسیایی) آمده است. این بنمایهی حرف هانتینگتون است. این ادعا، ادعای خطرناک و گزاف و بیپایهای است. تمدن – اگر تمدن باشد – با تمدن در نمیافتد. مضاف بر این، تمدن مضمونی است انتزاعی. چیزی که مضمون انتزاعی را روی زمین میآورد و انضمامی میکند، عاملیت انسانهاست. این انسانها هستند که میتوانند خون همدیگر را بریزند. هیچ فکری و معنایی بدون عامل آن قدم از قدم نمیتواند بردارد. لذا نسبت دادن جنگ، صلح، خشم، شادی، اندوه و این مفاهیم به تمدن، اسلام، مسیحیت، یهودیت، یا بیدینی، نسبت خطرناک و بیبنیادی است.
خطرناک است چون زمینه را برای دیگریستیزی فراهم میکند و توان تحلیل عقلی و سرد منطقی را از ناظر میگیرد. با همین شیب خطرناک افکار عمومی همراه میشوند با انسانستیزی و خشونت. درندگی از همینجا شروع میشود. این جنگ تمدنها نیست، این جنگی است که جاهلان برمیافروزند و باز هم جاهلان به آن دامن میزنند؛ خردمندان اهل مدنیت با این مضامین از بن مخالفاند و در برابرش میایستند.
نمونهی دوم از همان سخن اولی است ولی در کسوت دیگری خودش را نشان میدهد. تصویر کردن این نزاع به نزاع یا جنگ بیان اسلام و یهودیت (فرزندان محمد و فرزندان موسی) به همان اندازه خطرناک، هولناک و بیخردانه است. تصویر ستیز ادیان از همان مغالطهی ستیز تمدنها بر میآید. کاملاً امکان دارد که یک مسلمان، یک یهودی، یک مسیحی، یک لامذهب، یک شیعه یا سنی با هم بستیزند و ادعا کنند که توجیه ستیزشان از دل دینشان برمیآید. چنین توجیهی وجود خارجی ندارد: این توجیه و مشروعیتتراشی را مردم با استنباط و تفسیر خود میسازند. مقوله کاملاً ذهنی است و آبشخور اساسی آن عاطفه و احساس انسانهاست که سخت مستعد حرکت بر مدار تخیل و هیجان است.
این هشدار جدی را باید متوجه همهی کسانی کرد که این روزها دسترسی به شبکههای اجتماعی دارند و بدون هیچ مسئولیتی و هیچ نگاه انتقادی به سادگی دم از نبرد تمدنها یا نبرد اسلام و یهودیت میزنند. دولت اسراییل و نتانیاهو مترادف و مساوی با موسای کلیم الله نیست. جمهوری اسلامی هم خلاصه و چکیدهی اسلام، تشیع و حتی تشیع دوازدهامامی نیست. قدم نهادن در آن مسیر یعنی پذیرفتن ادعای کاذب اسراییل و جمهوری اسلامی که خود را با دین موسی یا دین محمد تماماً یکی میگیرند. در دهان کذابان باید خاک پاشید. چه در اسراییل باشند چه در جمهوری اسلامی؛ چه پشت نقاب موسی پنهان شوند چه زیر عبای محمد بگریزند. در تمدنها هم وضع همین است. مراقب این مغالطات ذهنی-زبانی باشید. همینها زمینهی خونریزی و خشونت را فراهم میکنند و آدمیان را به سادگی پیادهنظام این بازی خونین میکنند. سختگیر باشید!
در این زمینه، به سخنرانی شاه کریم الحسینی آقاخان چهارم در سال ۲۰۰۶ در آکادمی توتسینگ و مقالهی ادوارد سعید در نیشن مراجعه کنید.
نوشتههای مرتبط:
- عاملیت انسان دو سو دارد: به سوی جنایت نروید دربارهی مخالفت بنیادینام با خشونت بسیار نوشتهام. باز هم مینویسم....
- افسانهی «تعهد و تخصص» این قصه را تندروهای جمهوری اسلامی (و انقلابیون دیگر جهان)...
- مقارنت سه موجودیت مستقل ایران به مثابهی کشور و ملت و هویتی تاریخی موجودیتی...
- پیروز جنگ تا روز دهم؛ مردم اسیر هیجان نشوید روز دهم جنگ است. ایران به رغم...
- جمهوری اسلامی و ایران؛ بی نوا وطن دو معنای وطن وطن یعنی خاک؟ سؤال سادهای نیست واقعاً....