نهنگ اقیانوس سیاست ایران

هنوز از فرزانگی و حریتی که در سطر سطر بیانیه‌ی کوتاه دیروز میرحسین موسوی موج می‌زد، لبریز اعجاب‌ام. این آن چیزی است که مستقل از شخصیت این فرد یا آن فرد، زیر پوست جامعه‌ی ایران روییده و بالیده است: استقلال و عاملیت. این همان آبی است که در دل سنگ خاره راه خود را می‌گشاید. این بیانیه را می‌شود بارها خواند و زیر کلمات‌اش را خط کشید. چیزی که میرحسین موسوی نوشت، مانیفست آینده‌ی سیاسی ایران است.

یک. مدلول سخن میرحسین صریح و بی‌پروا بود: تجاوز نظامی اسراییل را محکوم کرد بدون لکنت زبان. میرحسین هیچ وقت برای آینده‌ی سیاسی ایران چشم به مداخله‌ی خارجی نداشت. در دوران جنبش سبز هم با هوشیاری از افتادن در این مسیر مخرب دور شد. و دقیقاً به همین دلیل بود که این حصر طولانی را متحمل شد.

 دو. درست خلاف روایت‌های نخ‌نمای رسانه‌ای، میرحسین موسوی قربانیان این تجاوز درنده‌خویانه را از هم جدا نکرد. در روزگاری که از ایرانی تا غیرایرانی گرفته، با بغض و کینه از «سپاهی» یاد می‌کنند و نه تنها نظامی ایرانی بلکه اعضای خانواده‌شان و حتی همسایگان غیرنظامی‌شان را مثل آب خوردن مستوجب مرگ می‌دانند، او گفت «فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر» شدند. این‌جاست که تفاوت عیار سیاست‌مدار اصیل و سالمی مثل میرحسین را از آن جوان خام و سودازده که روزی هزار بار اعلام آمادگی می‌‌کند برای پر کردن خلأ رهبری و حتی مهم‌ترین حامیان سیاسی و نظامی‌اش هم او را به هیچ نمی‌گیرند، روشن می‌شود.

سه. میرحسین مجیز قدرت را نگفت. بر خلاف کسانی که امروز آزادانه هم دسترسی به رسانه پیدا کرده‌اند و هم «روزنه»هایی را به روی خود گشوده دیده‌اند، میرحسین به تملق مسببان و بانیان اصلی وضعیت بغرنج امروز نرفت و هم‌چنان با نگاه نافذش انگشت بر ریشه‌ی اصلی مشکل نهاد: قبله هم‌چنان مردم‌اند. باید با مردم ایران آشتی کرد؛ آشتی با مستبد داخلی و متجاوز خارجی معنا ندارد.

چهار. دلاور جنگ‌دیده و پولاد آبدیده‌ی عرصه‌ی سیاست، «تجاوز» را محکوم می‌کند بی‌تمجمج. مقایسه کنید با این مایه تذبذبی که در گفتار آن جوان بی‌فرهنگ می‌شود دید که حتی خبرنگار خارجی از بی‌مسئولیتی او نسبت به کشوری که ادعای رهبری آن را دارد حیرت می‌‌کند.

میرحسین در جان به پاخاسته‌ی ایران آینده جاری است و در یکایک ما تکثیر شده است. ببینید کلمات را: «امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخی‌‌شان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگی‌های عمیق بود». حبذا شناخت و فروتنی! یک کلمه نه می‌توان بدان افزود و نه می‌توان از آن کاست!

بل. «او پیل دمانی است که پروای کس‌اش نیست…»

بایگانی